گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
عرفان اسلامی
جلدششم
باب نوزدهم در آداب دعا


قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :
وَحَقِّقْ عَظَمَةِ اللهِ وَكِبْرِيائَهُ وَعايِنْ بِقَلْبِكَ عِلْمَهُ بِما في ضَميرِكَ وَإطِّلاعِهِ عَلى سِرِّكَ وَما تَكُنُّ فيهِ مِنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ .

وَاعْرِفْ طُرُقَ نَجاتِكَ وَهَلاكِكَ كَيْلاً تَدْعُواللهَ بِشَىْء عَسى فيهِ هَلاكُكَ وَأنْتَ تَظُنَّ أنَّ فيهِ نَجاتَكَ قالَ اللهُ تَعالى :
) وَيَدْعُ الاِْنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الاِْنْسَانُ عَجُولاً ((1) .

وَتَفَكَّرْ ماذا تَسْئَلُ وَلِماذا تَسْئَلُ .
وَالدُّعاءُ إسْتِجابَةٌ لِلْكُلِّ مِنْكَ لِلْحَقِّ وَتَذْويبُ الْمُهْجَةِ في مُشاهَدَةِ الرَّبِّ وَتَرْكُ الاْخْتِيارِ جَميعاً وَتَسْليمُ الاْمُورِ كُلِّها ظاهِرِها وَباطِنِها إلىَ اللهِ .

فَإنْ لَمْ تَاْتِ بِشَرائِطِ الدُّعاءِ فَلا تَنْتَظِرِ الاْجابَةُ فَإنَّهُ يَعْلَمُ لسِّرَّ وَأخْفى فَلَعَلَّكَ تَدْعُوهْ بِشَىْء قَدْ عَلِمَ مِنْ نَيَّتِكَ خِلافَ ذلِكَ .
وَاعْلَمْ أنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ أمَرَنَا اللهُ بِالدُّعاءِ لَكُنّا إذا أخْلَصْنَا الدُّعاءَ تَفَضَّلَ عَلَيْنا بِالاْجابَةِ فَكَيْف*َ وَقَدْ ضَمِنٌ ذلِكَ لِمَنْ أتى بِشَرايِطِ الدُّعاءِ .

سُئِلَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عَنْ إسْمِ اللهِ الاْعْظَمِ قالَ : كُلُّ اسْم مِنْ أسْمأءِ اللهِ ، فَفَرِّغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ ما سِواهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْم شِئْتَ فَلَيْسَ في الْحَقيقَةِ للهِِ اسْمٌ دُونَ اسْم بَلْ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ .
وَقالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه وآله) : إنَّ اللهَ لا يَسْتَجيبُ الدُّعاءَ عَنْ قَلْب لاه .

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :
1 ـ سوره اسرا (17) : 11 .

إذا أرادَ أحَدَكُمْ أنْ لا يَسْئَلَ رَبَّهُ إلاّ أعْطاهُ فَلْيَيْأسْ مِنَ النّاسِ كُلِّهِمْ وَلا يَكُنْ رَجاؤُهُ إلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ عَزَّوَجَلَّ فَإذا عَلِمَ اللهُ تَعالى ذلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْئَلْهُ شَيْئاً إلاّ أعْطاهُ .
قالَ النَّبيُّ (صلى الله عليه وآله) : قالَ اللهُ تَعالى مَنْ شَغَلَهُ ذِكْري عَنْ مَسْئَلَتي أعْطَيْتُهُ أفْضَلَ ما اُعْطِىَ لِلسّائِلينَ .

وَقالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : لَقَدْ دَعَوْتُ اللهَ مَرَّةً فَاسْتَجابَ لي وَنَسيتُ الْحاجَةَ لإنَّ إسْتِجابَتَهُ بِإقْبالِهِ عَلى عَبْدِهِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ أعْظَمُ وَأجَلُّ مِمّا يُريدَ مِنْهُ الْعَبْدُ وَلَوْ كانَتِ الْجَنَّةُ وَنَعيمُهَا الاْبَد .
وَلكِنْ لا يَعْقِلُ ذلِكَ إلاّ الْعالِمُونَ الْمُحِبُّونَ الْعارِفُونَ الْعابِدُونَ بَعْدَ صِفْوَةِ اللهِ وَخَواصِّهِ .

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :
إحْفَظْ آدابَ الدُّعاءِ وَانْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَكَيْفَ تَدْعُو وَلِما ذا تَدْعُو ؟

دعا حقيقتى است كه در تمام موجودات عالم ، اعم از غيبى و شهودى سريان ذاتى دارد ، و اگر اين حقيقت همراه موجودات آفرينش نبود ، از عنايت و رحمت حضرت حق بى بهره بودند .

دقت در وضع موجودات ، و بخصوص بافت ذاتى و معنوى آنان ما را به اين نكته واقف مى كند ، كه حقيقت موجودات واصلف و ريشه آنان دعا است . اگر دعا حقيقت ذات آنان را تشكيل نمى داد ، اين همه فيض الهى را چگونه و از چه راهى دريافت مى كردند .

دهان ذات موجودات جهت درخواست نيازهاشان از مصدر بى نياز باز است ، و كليه مهمانان خلقت بطور دائم از جناب او با زبان حال در حال درخواست و طلب گدائى و مسكنت هستند ، و اين حيثيت در موجودات عالم عبارت از دعا است .

ذات ما انسان ها و بناى وجود ما ، جهت تأمين تمام نيازمنديهايش ، عين دعا و طلب و درخواست و گدائى است ، درخواست و گدائى از حضرت حق جهت پركردن كمبودها ، مقتضاى درونى و برونى موجودات و در حقيقت عين دعا و اصل دعا و ريشه دعا و ذات دعا است ، و اين مسئله براى احدى قابل انكار نيست و نمى تواند باشد .

اگر دعا نبود ، و اگر طلب و درخواست نبود ، ادامه حيات براى هيچ موجودى امكان پذير نبود .

دعاى تكوينى و تشريعى
وجود تمام موجودات ، در ظاهر و باطن خود ، عين خواستن و طلب هستند ، و طبيعت خلقت هيچ موجودى از اين خلقت جدا نيست .

هيچ موجودى ذاتاً و طبعاً استعداد و لياقت و قدرت كوس استقلال زدن ندارد ، و نمى تواند داشته باشد .

ذات موجودات ، و طبع خلقت آنان ، و سازمان هستى و شئونشان در برابر ذات بى نياز عين نياز ، و در برابر غنى مطلق فقر مطلق است .

وقتى ثابت باشد موجودات بدون استثناء ، عين ربط و تعلق و عين تجلى ، و محض امكان و فقرند ، و يك جزء غير قابل ديدن و جزء ديدنى هيچ موجودى در هيچ نشانى مستقل و بى نياز نيست ، چه راهى براى ادعاى استقلال و عدم نيازمندى براى موجودات هست ؟

در ادعاى بى نيازى و استقلال به روى بزرگ ترين موجود معنوى عالم ، و شاخص ترين عنصر خلقت ، و زيباترين چهره هستى ، و دارنده مقام جمع الجمعى حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) بسته است ، چه رسد به موجودات ديگر كه طفيل هستى او و سايه مصداق :

لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الاْفْلاكَ .
هستند .

او از همه عالم آگاهى و وقوفش به مسئله فقر ذاتى و نياز طبيعى و حتمى موجود بيشتر بود ، و توجه به اين نياز همه جانبه را نسبت به حضرت بى نياز ، و فقر ذاتى

را نسبت به غنى حميد فخر خود مى دانست ، و بالاترين مقام را براى خويش سلطنت فقر به حساب مى آورد ، و در برابر حضرت دوست با زبان حال و تمام وجودش عرضه مى داشت :

ألْفَقْرُ فَخْري .
در زمينه اين نوع دعا و اين شكل درخواست و طلب ذات موجودات يكسان است ، و كل عالم هستى بىوقفه در زمينه فقر ذاتى و امكانيش ، حتى تمام كفار و بت پرستان و همه فاجران و فاسقان و ملحدان در حال دعايند ، و اگر اين خط و ربط در وجود آنان نسبت به حضرت او نبود ، امكان ادامه زندگى براى كمترين لحظه براى هيچ كدامشان وجود نداشت .

از اين طلب ذاتى و درخواست طبيعى ، كه سراسر هستى موجودات و شئون آنان را فرا گرفته ، و هيچيك را براى ادامه زندگى چاره اى جز آن نيست تعبير به دعاى تكوينى مى شود، كه در اين دعا زبان و صدا و اشك و ناله و زارى مدخليت ندارد و نسبت به اين دعا هم دستورى نيست ، كه چرا اين قسم از دعا ذاتى موجودات و بافت وجودى و طبيعى آنان است .

اما قسمتى ديگر در زمينه دعا وجود دارد ، كه به آن دستور داده شده ، و از جن و انس و ملائكه ، خواسته اند كه اين حقيقت را بالاراداه بدستور حضرت رب العزه تحقق دهند .

درست است كه خداوند عزيز به تمام خواسته هاى عبادش آگاه و عالم و آشناست ، اما همين خداى مهربان و آشناى به نيازهاى ارادى عباد از آنان خواسته ، خواسته هاى خود را با سوز دل و با حركت زبان و اعلام نيازمنديهاى دنيا و آخرت ، همراه با اشك چشم و سودن پيشانى به خاك درگاه من ابراز كنيد كه من عاشق اين حال و علاقه مند به اين زارى و درخواست و اشك چشم شمايم .

اين معنا را جداً بياد همه نيازمندان ، كه همه انسانها هستند و بخصوص گناهكاران از عباد ، كه در بدر دنبال آشتى با دوست هستند رعايت كنند و بايد بدانند ، همانطور كه گفته شد اگر دعا و درخواست و طلب و گدائى و نيازمندى در ذات موجودات نبود ، به كمترين فيض و عنايت از جانب دوست نمى رسيدند ، همانطور اگر براى آمرزش گناه و قبولى توبه ، و رسيدن به آنچه به خير انسان است و دست يافتن به سعادت دنيا و آخرت دعائى در كار نباشد ، هيچ فيض و عنايت و كرامت و لطف و رحمت و رأفت و بسط رزق و آمرزش گناه ، و خير دنيا و آخرت نصيب انسان نمى گردد .

اين نوع دعا كه در قرآن و روايات و به وسيله همه انبيا و امامان دستور داده شده دعاى تشريعى است .

از اين دعا تكبر نكنيد ، و از جبهه بر خاك در دوست گذاشتن روى مگردانيد ، و بر اين مسئله كه خدا همه چيز ما را آگاه است نياز به گفتن و اعلام كردن و درخواست نمودن نيست تكيه نكنيد ، و العياذ بالله در پيشگاه حضرت رب العزه كه تمام خير در يد اوست حالت استغناء و بى نيازى نگيريد ، كه اين حال تحقق حقيقى پيدا نمى كند و جز گناه و جرم در برابر حضرت او چيزى نيست ، و خداوند بزرگ از اين حال شيطانى و خط ابليسى در قرآن مجيد تعبير به طغيان و استكبار فرموده است .

گنهكار با سكوت خود ، و خشكى حال و اشك چشمش به جائى نمى رسد ، و به فيضى از طرف حضرت الله مشرف نمى گردد .

خواستار سعادت دارين ، با سكوت از خواسته و عدم تحرك در بدست آوردن سرمايه دنيائى و آخرتى ، چيزى نصيبش نمى شود .

اينجاست كه بايد گفت دعا بهترين عمل و قوى ترين حركت و برترين حالتى است كه به توفيق حضرت ربوبى انسان را يارى كرده ، و از مهالك وى را مى رهاند .

دعا اين رابطه معنوى و فطرى كه بطور اكثر در مواقع دردمندى و حوادث و مصائب وخلاءها و پيش آمدها در حال و زبان و قيافه و اشك سوزان انسان تجلى مى كند ، معشوق انبيا و امامان و محبوب اولياء و عارفان بوده ، اين جزوه اگر بخواهد همين حقيقت را از زندگى پاكان عالم فقط از طريق قرآن و روايات بررسى كند ، از چند جلد كتاب ضخيم افزون خواهد شد ، البته امتياز پاكان و عاشقان و عارفان در اين مسئله نسبت به ساير انسانها در اين بود ، كه آنان همه وقت چه در هنگام داشتن بهترين آرامش چه وقت حوادث در پيشگاه حضرت رب الارباب در حال دعا بودند ، كه به دعا و اظهار نيازمندى و فقر در هر وقت در بارگاه قدس او عشق مىورزيدند ، ولى بقيه انسانها معمولاً براى رفع حوادث و مشكلات ياد خدا مى كنند ، و اين معنى را خداوند مهربان در قرآن مجيد از انبيا و ساير انسانها خبر مى دهد .

در هر صورت قرآن مجيد از پيامبران بزرگ دعاهائى به وقت سراء و ضراء نقل مى كند كه توجه به وضع انبياء و دعاهاى آنان بر ما لازم است ، تا اهل دعا شده و مقام و موقعيت دعا و اينكه چگونه بايد دعا كرد را دريابيم .

قرآن مجيد فقط براى نمونه و بخصوص تعليم دادن به بندگان از بعضى از انبيا به ترتيب زير نام برده ، كه وضع نامبردگان ، دليل بر وضع همه آنها است .

1 ـ از آدم در سوره اعراف آيه 33 .

2 ـ از نوح در سوره نوح آيه 28 .

3 ـ از ابراهيم در سوره ابراهيم آيه 40 .

4 ـ از سليمان در سوره نمل آيه 19 .

5 ـ از يونس در سوره انبيا آيه 87 ـ 88 .

6 ـ از يوسف در سوره يوسف آيه 33 .

7 ـ از مخوسى در سوره قصص آيه 21 ـ 22 .

8 ـ از زكريا در سوره آل عمران آيه 38 .

9 ـ از پيامبر اسلام در سوره طه آيه 113 .

و براى درك دعا و نيايش امامان بزرگوار شيعه ، كه دعاهاى آنان بهترين مكتب تزكيه و تصفيه ، و عالى ترين داروى علاج دردها مى باشد به كتب زير مراجعه كنيد : « بلدالامين » كفعمى ، « عدة الداعى » ابن فهد ، « مصباح الزائر » ، « زاد المعاد » مجلسى ، « كتاب دعاء كافى » ، « كتاب دعاء بحار » ، « صحيفه سجاديه » ، بخشى از « نهج البلاغه » ، و از همه رايج تر « مفاتيح الجنان » محدث قمى رضوان الله عليه .

شما وقتى به دعاهاى نقل شده از انبيا در قرآن و دعاهاى وارده از معصومين بخصوص دعاى كميل ، عرفه ، ابوحمزه ثمالى ، مناجات شعبانيه ، دعاى مكارم الاخلاق ، دعاى بعد از زيارت حضرت رضا مراجعه مى كنيد به اين نكته واقف مى شويد كه دعا بهترين عامل حركت براى انسان به سوى ارزش ها ، درستى ها ، آراستگى ها ، پيراستگى ها ، تزكيه ، تصفيه ، تجليه ، تخليه و تحليه ، و آمرزش گناه و علاج دردهاى شيطانى و ابليسى است .

مسئله اهميت و ارزش دعا و آثار آن بقدرى روشن و آشكار است ، كه حتى دانشمندان بيگانه از اسلام هم بر اساس هدايت فطرى ، به اين مسئله اشاره كرده و با يك دنيا انصاف و وجدان دعا را عامل حركت و از ضرورى ترين نيازهاى بشر و داروهاى درمان حتى براى دردهاى جسمى شمرده ، و در زمان ما در حال پايه گذارى مطب هائى هستند كه طبيبان تربيت شده در اين فن حتى سخت ترين بيماريهاى جسمى را از اين طريق معالجه كنند ، كارل بن دانشمند بزرگ فرانسوى كه مورد قبول تمام دانشمندان عالم است در اين زمينه كتاب مستقلى بنام « نيايش » دارد و در لابلاى كتب ديگرش چون انسان موجود ناشناخته مسائلى در اين زمينه دارد ، من قسمتى از گفتار او و برخى ديگر از عالمان را در زمينه دعا از كتاب دعا عامل پيشرفت يا ركود براى شما بازگو مى كنم :

كارل مى گويد :

در موقع دعا نه فقط انسان يك فورمول واحدى را پيش خود مى خواند ، بلكه وجدان او چنان در عالم تجرد و انقطاع فرو مى رود كه خودش تصور آن را نمى تواند بكند ، اين حالت عجيب را نبايد فقط به ترقى و پيشرفت قواى روحى نسبت داد ، حالت دعا و مناجات اثراتى در اعضاى بدن ما بجا مى گذارد ، كه در نوع خود بى سابقه است ، در روز اول آنقدرها جالب توجه نيست ، اما كم كم وقتى كه عادى شد ، هيچ لذتى در مقابل آن برابرى نمى كند .

انسان در اين حالت خود را به طرزى به خدا تسليم مى نمايد ، مثل اينكه تخته اى سنگ مرمر در مقابل سنگ تراش ، بى اختيار است ، و در همان حال از خداى خود رحمت و ترحم را طلب مى نمايد .

كپلر سخت معتقد به دعا بود در حدى كه در كتاب « هيئت در مكتب اسلام » مناجات زير از او نقل شده .

من قبل از ترك كردن اين ميز ، كه تمام تجسسات خود را در روى آن نموده ام تنها كارى كه مانده و بايد انجام دهم اين است كه چشم ها و دستهاى خود را به سمت آسمان بلند كرده و با خلوصى هر چه تمامتر ، سپاس خويش را به درگاه خالق اين كواكب درخشان تقديم نمايم .

اى خداوندى كه با اين تجليات جهان تاب ، تمام صحنه طبيعت را منور ساخته اى و افكار ما را با نور ابدى و وجود سرمدى خود سير مى دهى .

اى مولد و آفريننده من ، من تو را سپاس مى گزارم و اگر اتفاقاً اين بنده ناچيز ، چيزى گفته باشم كه در خور مقام تو نباشد مرا آگاه ساز تا آن را محو نمايم .

آوه ! ! اگر چنين است ، مرا به رحمانيت و رحيميت خود ببخش و بر اين بنده

منت گذار ، تا كارى كه انجام داده ام هرگز موجب كبر و خودپسندى من نگردد ، بلكه فقط در راه كمك به شناسائى عظمت تو و راه رستگارى بكار رود .

گلن كلارك كه از دانشمندان غرب و باصطلاح مؤسس گروه نيايش گر ، و پيشواى اردوگاه « بسيح دعا » است چنين مى گويد :

امروز در آمريكا بزرگترين احتياج ما به دعا است ، ارتش عظيم ، مردمان گوشه نشين ، پيرمردانى كه فكر مى كنند زندگيشان به سر رسيده ، بيماران بسترى كه در پى فرصتى هستند تا زندگيشان ارزش و مفهومى پيدا كند ، اينها همه بزرگترين منابع دست نخورده و بشريت هستند ، اگر شما آدمى منزوى هستيد ، آيا در بزرگترين جهاد روحانى كه تاكنون در دنيا آغاز شده با ما تشريك مساعى نمى كنيد ؟

در خلوت خانه سفينه فضائى توسط سرنشينان آپولوى 8 دعائى صورت گرفت كه گواه زنده اى بر نيازمندى بشر به نيايش با اوست ، آنان گفتند :

اى خداى بزرگ به ما بينش عطا كن تا بتوانيم اسم تو را در جهان ببينيم ، و علاقه به تو را با وجود خطاهاى بشرى درك كنيم ، اى خداى بزرگ به ما ايمانى عطا كن تا با وجود نادانى و ضعف خود به نيكى متكى باشيم .

به ما دانشى عطا كن ، تا بتوانيم وجودت را درك كنيم و شكرگزارت باشيم و به ما نشان ده كه براى گسترش صلح جهانى چه وظايفى را بايد انجام دهيم .

در هر صورت دعا امرى است ضرورى و فطرى ، و مسئله اى است كه خداوند به آن دستور داده ، و جزء حتمى اخلاق انبياء گرام الهى قلمداد شده ، و با اينكه خداى بزرگ به تمام خواسته هاى محتاجان آگاه است ولى انسان با دعا شايستگى گرفتن عطاى حق را پيدا مى كند .

دعا خواستن است ، و خواستن اگر حقيقت داشته باشد ، انسان با كمال شوق دنبال تحقق دادن آن حركت مى كند ، دعا به اين نيست كه كسى فقط بگويد ، بلكه

دعا مجموعه اى از خواستن و دنبال كردن و تحقق دادن و حفظ كردن است .

بيا تا برآريم دستى زدل *** كه نتوان درآورد فردا زگل
برآرد تهى دستهاى نياز *** زرحمت نگردد تهيدست باز
قضا خلعتى نامدارش دهد *** قدر ميوه اى در كنارش نهد
نه پندار از آن در كه هرگز ببست *** كه نوميد گردد برآورده دست
همه طاعت آرند و مسكين نياز *** بيا تا به درگاه مسكين نواز
چو شاخ برهنه برآريم دست *** كه بى برگ ازين بيش نتوان نشست
خداوندگارا انظر كن به جود *** كه جز جرم نايد زما در وجود
گناه آيد از بنده خاكسار *** به اميد عفو خداوندگار
كريما به رزق تو پرورده ايم *** به انعام عام تو خو كرده ايم
گدا چون كرم بيند و لطف و ناز *** نگردد زدنبال بخشنده باز
چو ما را به دنيا تو كردى عزيز *** به عقبى همين چشم داريم نيز
عزيزى و خوارى تو بخشى و بس *** عزيز تو خوارى نبيند زكس
خدايا به عزت كه خوارم مكن *** به ذل گنه شرمسارم مكن
مرا شرمسارى زروى تو بس *** دگر شرمسارم مكن پيش كس
مسلط مكن چون منى بر سرم *** زدست تو ، به گر عقوبت برم
به گيتى بتر زين نباشد بدى *** جفا بردن از دست همچون خودى
گرم بر سر افتد زتو سايه اى *** سپهرم بود كمترين پايه اى
اگر تاج بخشى سرافرازدم *** تو بردار تا كس نيندازدم
اين جانب ، كه دائم در پيشگاه حضرت او سر شرمسارى در پيش دارم و از خوردن نمك او به اندازه يك ذره ، يك دنيا در خجالتم ، و آرزو داشتم در همه عمر يك گناه نداشتم ، ولى به حق او با تمام وجود ، خويش را غرق در گناه

و عصيان مى بينم ، و از طاعت و بندگى به غايت عاجز و در نهايت شرمگينم ، بخش دعا را در اين جلد از شرح مصباح مقارن غروب آفتاب شب جمعه در ايام بيست و سوم ذوالقعده كه ايام زيارت مخصوصه حضرت رضا است ، نزديك به حرم مطهر حضرت ثامن الائمه (عليه السلام) شروع كردم ، و از پيشگاه حضرت رضا درخواست نمودم كه در اين شب جمعه كه شب رحمت و مغفرت است ، در پيشگاه حضرت حق شفيع شده ، و آمرزش اين عاصى را در دنيا و آخرت از جناب دوست بخواهد ، در آن دقايق با كمال عجز و ذلت ، به عنوان دعا و مناجات به درگاه قدوسى حضرت الله عرضه داشتم :

الهى اى فروغ هر دو عالم *** الهى اى اميد و عشق آدم
الهى اى طبيب و علت روح *** در رحمت به رويم كن تو مفتوح
الهى در ضلالت رفته جانم *** شده بر باد يك سر خانمانم
الهى جاهلم ، بشكسته بالم *** ترحم كن خداوندا به حالم
الهى ناله دارم در سحرگاه *** به توفيق تو ذكر الله الله
الهى روح و جانم خسته گشته *** در رحمت به رويم بسته گشته
الهى بى نوايم ، مستمندم *** فقير و بى نوا و دردمندم
الهى اى رفيق بى نوايان *** نظر بنما تو بر حال گدايان
الهى اى حبيب قلب صادق *** به الطافت دلم گرديده شائق
الهى جز تو نبود تكيه گاهى *** كرامت كن دلم را سوز آهى
الهى من نه عبدى نيك بختم *** زعصيان من غمين و تيره بختم
الهى كن عطا نورى تو بر دل *** كه دل گيرد زبزم عشق حاصل
الهى جان زنورت زنده تر كن *** زبان در وصف خود گوينده تر كن
الهى عاشقم در سوز و سازم *** منم مسكين تو بنما سرفرازم
قرآن و مسئله دعا
قرآن مجيد ، دعا را در جهات مختلفى طرح مى كند ، كه دانستن آن لازم است :

1 ـ به مسئله دعا امر مى كند ، و از بندگانش مى خواهد ، از اين خير با عظمت ، كه علت رسيدن به فيوضات الهيه و خير دنيا و آخرت است غفلت نكنند .

) وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ((1) .
و خداى شما فرمود : مرا با خلوص دل بخوانيد كه من دعاى شما را مستجاب مى كنم ، و آنانكه از دعا و عبادت سركشى كنند با ذلت و زور و خوارى داخل جهنم شوند .

) ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُـعْتَدينَ ((2) .
خدا را به تضرع و زارى و در پنهانى بخوانيد و بر خلق ستم روا مداريد كه خدا ستمكاران را دوست ندارد .

) قُلِ ادْعُوا اللهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنَى ((3) .
خدا را به اسم الله ، يا اسم رحمان ، به هر اسمى بخوانيد ، همه اسماء نيكو مخصوص خداست .

2 ـ دعا را علت گشايش كار ، و نجات از هر هم و غم و رنجى مى داند ، و در ضمن اين مسئله از بعضى از دعاكنندگان گلايه كرده مى فرمايد ، به وقت گرفتارى با كمال زارى دعا مى كنيد و استجابت آن را به سختى از خدا مى طلبيد و با

1 ـ سوره غافر (40) : 60 .

2 ـ سوره اعراف (7) : 55 .

3 ـ سوره اسراء (17) : 110 .

پروردگار عهد و پيمان مى بنديد در صورت نجات شكرگزار حق شويد ، ولى پس از نجات از گرفتارى به شرك كه ظلم عظيم است باز مى گرديد .

) قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِن هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ( .
) قُلِ اللهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْب ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ ((1) .

بگو آن كيست كه شما را از تاريكى ها و سرسختى هاى بيابان و دريا نجات دهد ، كه او را به زارى و از باطن قلب مى خوانيد ، كه اگر ما را از اين مهلكه نجات دهد ، پيوسته شكرگزاريم .

بگو خداست كه شما را از آن سختى ها و از هر اندوه نجات مى دهد ، ولى شما باز هم به او شرك مى آوريد .

3 ـ دعا را از علائم و كارهاى پسنديده عباد صالح مى داند ، و آنان را در همه شئون حيات با اين واقعيت عالى همراه و هماهنگ معرفى مى كند .

) إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ((2) .
آنان در تمام كارهاى خير سرعت و عجله داشتند ، و در حال بيم و خوف در رابطه با دعا بوده ، و نسبت به ما در همه امور خشوع داشتند .

4 ـ استجابت را صورت تحقق شرايط دعا لازمه دعا مى داند ، و مسئله استجابت دعا را هم خاص حضرت حق دانسته ، و از بندگان الهى مى خواهد به اين معنا توجه داشته باشند .

) وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
1 ـ سوره انعام (6) : 63 ـ 64 .

2 ـ سوره انبيا (21) : 90 .

فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ((1) .
چون بندگان من از دورى و نزديكى من پرسند ، بدانند كه من به آنها نزديكم ، هر كه مرا خواند ، دعايش را اجابت كنم ، پس بايست دعوت مرا بر هدايت بپذيرند ، و به من ايمان آورند ، تا به رشد و سعادت راه يابند .

5 ـ به اين نكته بسيار مهم توجه مى دهد ، كه اگر دعا نبود ، روى توجهى از جانب خداوند به بندگان نمى شد .

) قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ ((2) .
به امت بگو اگر دعا و ناله و زارى و انابه و توبه شما نبود ، خداوند به شما توجه و اعتنائى نداشت .

6 ـ دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى داند ، چه اينكه انسان در دريائى از محدوديت ها و گرفتاريها و مشكلات و رنجها دچار است ، و براى رهائى از اين امور ، چاره اى جز دعا به پيشگاه حضرت او ندارد ، و دعا را در اين زمينه عامل هدايت و آشنائى با خدا دانسته ، در عين اينكه عده اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشكار و ناسپاس مى داند .

) وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ ((3) .
و مردم هرگاه رنج و المى سخت به آنان برسد ، در آن حال دست به دعا بردارند ، و به درگاه او به تضرع و اخلاص روى كنند ، پس از آنكه خداوند مهربان رحمت خود را به آنان چشاند ، و از آن سختى نجاتشان داد ، آنگاه باز

1 ـ سوره بقره (2) : 186 .

2 ـ سوره فرقان (25) : 77 .

3 ـ سوره روم (30) : 33 .

گروهى از آنان به خداى خود مشرك شوند .

) فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ ((1) .
مردم چون به كشتى نشينند ، خدا را با اخلاص بخوانند و چون با عنايت خدا از خطر دريا به ساحل نجات برسند ، باز به خداى يكتا شرك آورند .

) وَإِذَا غَشِيَهُم مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ كُلُّ خَتَّار كَفُور ((2) .
و هرگاه موجى مانند كوه ها آنها را فرا گيرد ، در آن حال خدا را با عقيده پاك و اخلاص كامل مى خوانند ، چون به ساحل نجاتشان رسانيد ، بعضى بر قصد طاعت و شكر خدا مى ماند و بعضى به كفر شتابند و آيات ما را انكار نمى كنند ، جز آن كسانى كه خدا را كافر و ناسپاس هستند .

) وَإِذَا مَسَّ الاِْنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ((3) .
و هرگاه آدمى به رنج و زيانى افتد ، همان لحظه به هر حالت باشد ، از نشسته و خفته و ايستاده فوراً ما را به دعا مى خواند ، آنگاه كه رنج و زيانش برطرف شود ، باز به حال غفلت و غرور چنان باز مى گردد ، كه گوئى هيچ ما را براى دفع ضرر و رنج خود نخوانده است ، همان كفران و غفلت است كه اعمال زشت تبه كاران را در نظرشان زيبا نموده است .

1 ـ سوره عنكبوت (29) : 65 .

2 ـ سوره لقمان (31) : 32 .

3 ـ سوره يونس (10) : 12
روايات و مسئله دعا
مسئله دعا و آثار آن در زندگى به اندازه اى مهم است كه محدث مشهور شيعه ، و حديث شناس بزرگ ، ثقة الاسلام كلينى در كتاب با عظمت اصول كافى نزديك به شصت باب در زمينه دعا برنامه مطرح كرده است ، كه لازم است به قسمتى از آن ابواب اشاره رود .

فضيلت دعا
قُلْتُ لاِبي جَعْفَر (عليه السلام) : أَيُّ الْعِبادَةِ أَفْضَلُ ؟ فَقالَ : ما مِنْ شَىْء أفْضَلُ عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أنْ يُسْئَلُ وَيُطْلَبُ مِمّا عِنْدَهُ وَما أحَدٌ أبْغَضُ إلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَلا يَسْئَلُ ما عِنْدَهُ .
راوى مى گويد : به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم برترين عبادت كدام است ؟ فرمود چيزى نزد خداوند افضل از اين نيست ، كه از او از آنچه نزد اوست در خواست شود ، و كسى نزد خداوند مبغوض تر نيست از انسانى كه از عبادت حق كبر ورزد ، و از آنچه نزد اوست نخواهد .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ لي : يا مَيْسِرُ ادْعُ وَلا تَقُلْ إنَّ الاْمْرَ قَدْ فَرَغَ مِنْهُ إنَّ الله عَزَّوَجَلَّ مَنْزِلَةً لا تَنالُ إلاّ بِمَسْئَلَة وَلَوْ أنَّ عَبْداً سَدَّ فاهُ وَلَمْ يَسْئَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يا مَيْسِرُ إنَّهُ لَيْسَ مِنْ باب يُقْرَعُ إلاّ يُوشِكُ أنْ يُفْتَحَ لِصاحِبِهِ .
ميسر مى گويد : حضرت صادق (عليه السلام) به من فرمود ، در پيشگاه حضرت حق دعا كن و مگو كار از كار گذشته ، آنچه مقدر شده همان مى شود و براى دعا اثرى نيست .

همانا نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامى است كه به آن نتوان رسيد مگر به د

عا و گدائى ، اگر بنده اى دهان خود را ببندد و دعا نكند چيزى نصيبش نمى شود ، پس دعا كن تا به تو عنايت شود ، اى ميسر هيچ دردى نيست كه كوبيده شود مگر اينكه اميد آن هست كه به روى كوبنده باز شود .

مجلسى آن حديث شناس بى نظير در كتاب پرقيمت و كم نظير مرآة العقول ، كه از شاهكارهاى ارزنده مكتب عالى تشيع است ، در توضيح اين حديث مى فرمايد :

اينكه حضرت فرموده : « مگو كار از كار گذشته ، اين نهى حضرت نسبت به اين گفتار دو وجه دارد :

يكى اينكه اين گفتار باطل است ، زيرا ريشه در كلام يهود و بعضى از حكماء جداى از نبوت دارد ، بلكه بايد انسان ايمان به بداء داشته باشد ، و به اينكه خداوند سبحان هر روز در كارى است ، و هر چه را خواهد محو ، و هر چه را بخواهد ثبت كند ، و قضا و قدر مانع دعا نيستند ، چون تغيير در لوح محو و اثبات ممكن است ، گذشته از اين كه خود دعا نيز از اسباب قدر و قضا است و امر به دعا نيز از همانهاست .

ديگر اينكه درست است ، كه علم خداوند به هر چه تعلق گرفته همان شود ، ولى اين مانع از دعا نيست ، و اينكه امام (عليه السلام) او را از اين گفتار نهى فرموده ، نهى از اين است كه اين كلام در جاى خود صحيح است ، ولى نبايد اين كلام صحيح را به باب دعا كشيد و آن را مانع از دعا قرار داد ، كه نتيجه اش سبب بى اعتقادى به دعا گردد ، و خلاصه حاصل جواب حضرت به دو مرحله باز مى گردد :

اول اينكه : دعا به خودى خود مطلوب است ، چون عبادت بزرگى است ، و انسان را نزد خداوند به مقام بلندى مى رساند ، كه جز به وسيله زارى و دعا رسيدن به آن درجه بلند ممكن نيست .

دوم اينكه : مقدرات گاهى كم و زياد مى شود ، و چه بسا كه به خاطر شرطى از ميان برود .

مثلاً در تقدير الهى گذشته كه عمر فلان كس سى سال باشد ، به شرط اينكه صله رحم نكند ، و اگر كرد شصت سال مقدر شمرده ، و روزيش در فلان روز به يك درهم مقدر شده اگر دعا نكند ، ولى اگر دعا و درخواست كند ، دو درهم مقدر شده و همچنين ساير چيزها ، و حاصل اينكه براى وجود تمام كائنات و عدم آنها شرايط و اسبابى است ، و خداوند سبحان نخواسته كارها بدون اسباب و شرايط انجام گيرد و از جمله اسباب براى برخى از چيزها دعا است ، كه اگر دعا نكند آن چيز به او داده نمى شود .

و اما علم خداوند ، پس آن تابع معلوم است ، و علت پيدايش چيزى نيست ، و قضا و قدر حتمى و لازم نيستند ، و گرنه ثواب و عقاب و امر و نهى باطل گردند .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ مَنْ لَمْ يَسْئَلِ اللهَ عَزَّوَجَلَّ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ إفْتَقْرَ .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : هر كه از فضل خداوند درخواست نكند ، بيچاره و فقير گردد .

سيف تمار گويد : از امام صادق (عليه السلام) شنيدم ، كه مى فرمود : بر شما باد به ملازمت دعا ، زيرا به هيچ چيز مانند آن به خداوند نزديك نشويد ، و هيچ حاجت كوچكى را به خاطر كوچكى اش رها نكنيد ، از اينكه براى آن به درگاه حق دعا كنيد ، زيرا آن كس كه حاجات كوچك به دست اوست ، همان كس است كه حاجات بزرگ به دست اوست .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ أمْيرُ المؤمِنينَ (عليه السلام) : أحَبُّ الاْعْمالِ إلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ في الاْرْضِ ألدُّعاءُ وَأفْضَلُ الْعِبادَةِ ألْعِفافُ قالَ : وَكانَ أميرُالْمُؤمِنينَ رَجُلاً دَعّاءً .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : اميرالمؤمنين مى فرمايد : محبوبترين اعمال در روى زمين نزد خداوند دعا است ، و بهترين عبادت پرهيزكارى و پارسائى است ، و اميرالمؤمنين مردى بود كه دعايش بسيار بود .

اسلحه مؤمن دعا است
عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالُ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ألدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدّينِ وَنُورُ السَّماواتِ وَالاْرْضِ .
امام صادق (عليه السلام) مى گويد : پيامبر فرمود : دعا سلاح مؤمن و پايه دين ، و روشنى آسمانها و زمين است .

قالَ : قالَ أميرُالْمُؤمِنينَ (عليه السلام) : ألدُّعاءُ مَفاتيحُ النَّجاحِ وَمَقاليدُ الفَلاحِ وَخَيْرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَنْ صَدْر نَقِيٍّ وَقَلْب تَقِيٍّ وَفي الْمُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ وَبِالإخْلاصِ يَكُونُ الْخَلاصُ فَإذا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَإلىَ اللهِ الْمَفْزَعُ .
و نيز حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : اميرالمؤمنين فرمود : دعا كليدهاى نجات و گنجينه هاى رستگارى است ، و بهترين دعا آن دعائى است كه از سينه پاك و دلى پرهيزكار برآيد ، و وسيله نجات در مناجات است و خلاصى به اخلاص به دست آيد ، و چون فزع و بى تابى سخت شود ، مفزع و پناهگاه خداست .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : ألدُّعاءُ أنْفَذُ مِنَ السِّنانِ الْحَديدِ .
امام ششم حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : دعا از نيزه تيز نافذتر است .

پشت در روى جهان خواهيم كرد *** قبله روى دلستان خواهيم كرد
سود ما رسوائى عشقش بس است *** گرچه دين و دل زيان خواهيم كرد
خاصه عشقش را كه سلطان دل است *** موكبى از خون روان خواهيم كرد
دل اگر خون شد زعشقش باك نيست *** كاينچنين كارى بجان خواهيم كرد
گر در اول روز خون كرديم دل *** روز آخر جان فشان خواهيم كرد
ذره ذره در ره سوداى عشق *** پايه هاى نردبان خواهيم كرد
چون به يك يك پايه برخواهيم رفت *** پايه زيرين جهان خواهيم كرد
تا كسى چشمى زند بر هم به حكم *** ما دو عالم در ميان خواهيم كرد
آن روش كز هر چه گويم برتر است *** برتر از هفت آسمان خواهيم كرد
وان سفر كه افلاك هرگز آن نكرد *** ما كنون در يك زمان خواهيم كرد
گر كند چرخ فلك در قرن سير *** ما به يك دم بيش از آن خواهيم كرد
پس به يك يك ذره و يك يك وجود *** خويشتن را امتحان خواهيم كرد
شبنمى بى پا و سر خواهيم شد *** قصد بحر جاودان خواهيم كرد
تا ابد چندان كه ره خواهيم رفت *** منزل اول نشان خواهيم كرد
نيست از پيشان ره ، كس را خبر *** پس خبر از كاروان خواهيم كرد
كس جواب ما نخواهد داد باز *** گرچه بسيارى فغان خواهيم كرد
گر بسى معشوق را خواهيم جست *** هم وجود خود عيان خواهيم كرد
ور شود معشوق بر ما آشكار *** ما همه خود را نهان خواهيم كرد
چون فريد اينجا دو عالم محو گشت *** پس چگونه ره عيان خواهيم كرد
دعا باعث دفع بلا و قضا است
عَنْ حِمادِ بْنِ عُثْمانَ قالَ : سَمِعْتُهُ : إنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ الْقَضاءَ يَنْقُضُهُ كَما يُنْقٌضُ السِّلْكُ وَقَدْ أبْرِمَ إبْراماً .
حماد بن عثمان مى گويد : شنيدم فرمود : همانا دعا برگرداننده قضا است ، و رشته قضا را از هم واتاباند و بزند ، چنانچه رشته نخ از هم باز شود ، گرچه به سختى تابيده شده باشد .

عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزيدَ قالَ : سَمِعْتُ أبَاالْحَسَنَ (عليه السلام) يَقُولُ : إنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ ما قَدْ قُدِّرَ وَما لَمْ
يُقَدَّرْ ، قُلْتُ وَما قَدْ قُدِّرَ عَرَفْتُهُ فَما لَمْ يُقَدَّرْ قالَ : حَتّى لا يَكُونَ .

عمر بن يزيد مى گويد از امام كاظم شنيدم مى فرمود : همانا دعا برمى گرداند آنچه را مقدر شده و آنچه را مقدر نشده ، عرض كردم مقدر شده را دانستم مقدر نشده كدام است ؟ فرمود : تا اينكه تقديرى در باره آن نشود .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ الْقَضاءَ وَقَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وَقَدْ اُبِرْمَ إبْراماً .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : دعا قضائيكه از آسمان نازل شده برمى گرداند ، اگر چه آن قضا به سختى مبرم و محكم شده باشد .

كانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (عليهما السلام) يَقُولُ : ألدُّعاءُ يَدْفَعُ الْبَلاءَ النّازِلَ وَما لَمْ يَنْزِلْ .
حضرت رضا (عليه السلام) مى فرمايد : حضرت على بن الحسين فرمود : دعا بلائى را كه نازل شده و نازل نشده دفع مى كند .

مصداق اين روايت در قرآن مجيد ، قوم يونس اند ، كه بلاى الهى تا بالاى سر آنان آمد ولى به راهنمائى آن عالم ربانى به بيابان رفته و سر بر خاك مذلت نهادند ، و از پيشگاه خداوند در خواست رد بلا كردند و درخواست آنان اجابت شد .

دعا درمان هر دردى است
عَنْ عَلاءِ بْنِ كامِل : قالَ لي أبُوعَبْدِاللهِ (عليه السلام) : عَلَيْكَ بِالدُّعاءِ فَإنَّهُ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داء .
علاء بن كامل مى گويد : حضرت صادق (عليه السلام) به من فرمود : بر تو باد به دعا كه دعا درمان هر دردى است .

آرى ، دعا درمان هر دردى است . وقتى دل به حضرت محبوب بسته شود ، و جان آئينه انعكاس اوصاف معشوق گردد ، و آدمى در رحمت را از هر سو به

سوى خود باز ببيند ، و قلب بر اثر اتصال مالامال از اميد گردد ، روح داراى قدرت و تسلط و مالكيت شود ، و به هنگام هجوم دردها على الخصوص دردهاى معنوى ، از محبوبش بوسيله دعا درخواست رد بلا و شفاى مرض كند ، و محبوب هم بيمارى عاشق را هر چه باشد شفا دهد .

در اينجا مناسب است به سه قضيه بسيار مهم كه خودم در سطر اول و دوم آن هستم اشاره كنم .

اما داستانى كه واسطه اولش هستم : دوستى داشتم عاشق دين ، و دلسوز مسائل الهى ، داراى هفتاد سال عمر ، به من گفت وقتى كه عمرم قريب به ده سال بود ، گرفتار تب سوزنده سختى شدم ، طب و طبيب از علاجم عاجز شد ، پدرم مرا در آغوش گرفت ، و نزد سيدى بيدار و صاحب نفسى با حال برد ، و داستان رنج مرا براى او بازگفت ، آن مرد با حال سرى به جانب آسمان برداشت ، آنگاه روى به من كرد و گفت اى تب سوزنده او را رها كن ، لحظه اى نگذشت كه تب مرا رها ك رد و تا اين زمان كه هفتاد سال از عمرم گذشته تب به سراغم نيامده .

اما دو داستانى كه واسطه دومش هستم : فرزند مرحوم محدث قمى صاحب كتب ارزنده اى چون سفينه ، مفاتيح و الكنى و الالقاب و . . . برايم نقل كرد ، پدرم دچار چشم درد شديدى شد ، اطباى عراق از علاجش عاجز شدند ، روزى از مادرم خواست كتاب « اصول كافى » را به او بدهد ، كتاب را از دست همسرش گرفت و گفت اين كتاب مايه از اهل بيت رسول الله دارد ، و امكان ندارد خداوند به وسيله ماليدن اين كتاب به چشم مرا از درد ديده خلاص نكند ، چشم به حق دوخت و با دلى سوخته كتاب كافى را بر چشم ماليد ، ديده او از درد و الم رهائى يافت .

ديگر اينكه پدرم دچار مرض سختى شد ، دارو نسبت به او از اثر افتاده بود ، پس از رنج بسيار به مادرم گفت اين انگشتان من سالهاست ، آثار اهل بيت را

مى نويسد ، اگر اثرى الهى در اين انگشتان نباشد بايد آن را قطع كرد ، ظرفى پاك بياورد و مقدارى آب در كنار آن بگذارد ، آب و ظرف را بحضور آن مرد الهى آورد ، انگشتانش را در آن ظرف گرفت و آب بر روى آن ريخت و آن آب را در حاليكه به سبب آن از خداوند طلب شفا كرد خورد و از بيمارى برخاست .

آرى تو دل بر او بند ، و از مقام دعا دست بر مدار ، كه در صورت رابطه با حضرت او به وقت دچار شدن به درد ، در صورتى كه كليدهاى ظاهرى از باز كردن قفل درد عاجز باشند ، با كليد دعا دردت را شفا دهد .

دلبرا پيش وجودت همه خوبان عدمند *** سروران در ره سوداى تو خاك قدمند
شهرى اندر طلبت سوخته آتش عشق *** خلقى اندر هوست غرقه درياى غمند
خون صاحب نظران ريختى اى كعبه حسن *** قتل اينان كه روا داشت كه صيد حرمند
گاه گاهى بگذر بر صف دل سوختگان *** تا ثنايت بگويند و دعائى بدهند
هر خم زلف پريشان تو زندان دلى است *** تا نگوئى كه اسيران كمند تو كمند
حرفهاى خط موزون تو پيرامن روى *** گوئى از مشك سيه بر گل سورى رقمند
در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش *** كه اگر قامت زيبا به چمانى بچمند
زين اميران ملاحت كه تو بينى بر خلق *** به شكايت نتوان رفت كه ايشان حكمند
بندگان را نه گريزست زحكمت نه گريز *** چه كند ار بكشى ور بنوازى خدمند
جور دشمن چه كند گر نكشد طالب دوست *** گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بهمند
تو سبكبار قوى حال بجان دريابى *** كه ضعيفان غمت باركشان ستمند
سعديا عاسق صادق زبلا نگريزد *** سست عهدان ارادت زملامت برمند
دعا كننده دعايش مستجاب است
عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : ألدُّعاءُ كَهْفُ الاْجابَةِ كَما أنَّ السَّحابَ كَهْفُ الْمَطَرِ .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : دعا خزانه و گنجينه اجابت است . چنانچه ابر مخزن باران است .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : ما أبْرَزَ عَبْدٌ يَدَهُ إلىَ اللهِ الْعَزيزِ الْجَبّارِ إلاّ إسْتَحْيَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ أنْ يَرُدَّها صِفْراً حَتّى يَجْعَلَ فيها مِنْ فَضْلِ رَحْمَتِهِ ما يَشاءُ فَإذا دَعا أحَدُكُمْ فَلا يَرُدُّ يَدَهُ حَتّى يَمْسَحَ عَلى وَجْهِهِ وَرَأسِهِ .
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : هيچ بنده اى دست به درگاه خداى عزيز و جبار نگشايد ، جز اينكه خداى عزوجل شرم كند كه آن را تهى برگرداند ، تا اينكه از فضل و رحمت خود آن دست را پر كند ، پس هرگاه يكى از شما دعا كرد ، دستش را برنگرداند تا آن را به سر و روى خود بكشد .

علامه مجلسى آن بزرگ مرد عالم اسلام در شرح اين حديث مى فرمايد : شرم و حيا گرفتگى نفس است از كار بد ، بخاطر بيم نكوهش و چون به خداى بزرگ

نسبت داده شود ، مقصود لازمه آن است كه ترك باشد ، يعنى خداوند آن كار را نكند .

و در اينجا شبهه اى است كه بايد آن را دفع كنيم ، و آن شبهه بخاطر بسيارى از مردم بيايد و آن اين است كه ، چگونه خداوند سبحان وعده اجابت داده و خلف وعده او محال است و دروغ از خداى تعالى و حجج او ممتنع است ، پس چگونه است كه بسيارى از دعاها به اجابت نرسد .

جواب از اين شبهه را به چند وجه ممكن است بيان كرد :

اول ـ اينكه وعده خداوند مشروط به مشيت است ، يعنى اگر بخواهم اجابت كنم و به همين مسئله گفتارش در سوره انعام آيه 41 دلالت كند .

دوم ـ اينكه مقصود از اجابت كه خداوند و حجج او فرمودند لازمه آن است كه آن توجه و استماع دعا است ، يعنى فوراً شنيده شود و مورد توجه قرار گيرد ، ولى در دادن آنچه را كه خواهد تا خير كند ، تا عبد باز او را بخواند و او از عبد را خدا بشنود ، كه خدا صداى بنده را دوست دارد .

سوم ـ اينكه اجابت مشروط به مصلحت و خير بودن براى دعا كننده است ، زيرا خداى حكيم به دلخواه بندگان ، از آنچه خير و صلاح آنها است دست برندارد .

چهارم ـ لازم نيست اجابت دعا فورى باشد ، و ممكن است دعا مستجاب شده باشد ، ولى ظهور آثار آن روى پاره اى از مصالح به مدت زيادى تأخير افتد ، چنانچه در تفسير گفتار خداى تعالى در سوره يونس آيه 89 در حديث آمده ، كه ميان اين خطاب و ميان غرق فرعون و نابودى او و همراهانش كه موسى و هارون براى آن دعا كرده بودند چهل سال طول كشيد .

عَنْ سُلَيْمانِ بْنِ عَمْرو قالَ : سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) يَقُولُ : إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لا يَسْتَجيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْب ساه فَإذا دَعَوْتَ فَأقْبِلْ بِقَلْبِكَ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ بِالاْجابَةِ .
سليمان بن عمرو مى گويد : شنيدم حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : خداوند دعائى كه از روى دل غافل باشد مستجاب نمى كند ، پس هرگاه براى دعا به پيشگاه مقدس او روى آوردى به دل توجه كن و يقين داشته باش كه قلبى كه در دعا مشغول مولاست دعايش مستجاب مى شود .

توجه قلب در دعا لازم است
و نيز دعا كننده لازم است داراى رقت قلب باشد ، قلب با قساوت دعاى صاحبش مستجاب نيست .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لا يَسْتَجيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْب قاس .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : خداوند دعائى كه از روى دل سخت و با قساوت باشد مستجاب نمى كند .

در دعا پافشارى و اصرار لازم است
عده اى از مردم دعا را سبك مى كنند ، اولاً خيلى ساده و با شتاب و با عجله دعا مى كنند ، ثانياً خيلى سريع و بدون در نظر گرفتن مصلحت اجابت آن را مى خواهند ، در اين باب ائمه بزرگوار اعلام مى كنند كه اولا در دعا اصرار و الحاح و پافشارى داشته باشيد ، ثانياً اجابت آن را مشروط به مصلحت خويش از جانب خدا و در گرو وقت لازم براى اجابت بدانيد .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ كَرِهَ إلْحاحَ النّاسِ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض في الْمَسْئَلَةِ وَأحَبَّ ذلِكَ لِنَفْسِهِ ، إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ أنْ يُسْألَ وَيُطْلَبَ ما عِنْدَهُ .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : خداوند دوست ندارد مردم در انجام حاجت به همديگر اصرار ورزند ، ولى اين اصرار و الحاح را براى خودش دوست دارد ، او مى خواهد كه از او بخواهند ، و آنچه نزد اوست از او خواهش كنند .

عَنْ أبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : لا وَاللهِ يُلِحُّ عَبْدٌ عَلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ اسْتَجابَ اللهُ لَهُ .
امام باقر (عليه السلام) فرمود : بخدا سوگند هيچ بنده اى به درگاه خداى عزوجل اصرار نورزد جز اينكه خداوند دعايش را مستجاب فرمايد .

در دعا حاجات خود را ذكر كنيد
وجود مقدس حضرت حق ، به تمام غيب و شهود و آنچه گذشته و آنچه هست و آنچه خواهد گذشت به تمام جهات آگاه و عالم است ، و حاجات مشروعه بنده و آنچه را عبد مى خواهد براى حضرت او آشكار است ، ولى خود حضرت او علاقه دارد كه عبد به وقت دعا حاجاتش را به زبان بياورد .

عَنْ أبي عَبْدِاللهك (عليه السلام) : إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى يَعْلَمُ ما يُريدُ الْعَبْدُ إذا دَعاهُ وَلكِنَّهُ يُحِبُّ أنْ تَبُثَّ إلَيْهِ الْحَوائِجُ فَإذا دَعَوْتَ فَسَمِّ حاجَتَكَ وَفي حَديث آخَرَ قالَ : قالَ : إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَعْلَمُ حاجَتَكَ وَما تُريدُ وَلكِنْ يُحِبُّ أنْ تَبُثَّ إلَيْهِ الْحَوائِجَ .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : خداوند تبارك و تعالى مى داند كه بنده اش بوقت دعا چه مى خواهد ، ولى دوست دارد كه حاجت ها به درگاهش گفته شود ، پس هرگاه به دعا برخاستى حاجتت را بگو ، و در روايت ديگرى آمده : خداوند حاجت و خواسته ات را آگاه است ، ولى دوست دارد حاجات خود را به درگاهش بازگو كنى .

ارزش دعاى پنهان
عَنْ أبي الْحَسَنِ الرِّضا (عليه السلام) قالَ : دَعْوَةُ الْعَبْدِ سِرّاً دَعْوَةً واحِدَةً تَعْدِلُ سَبْعينَ دَعْوَةً عَلانِيَةً .
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود : يك دعاى عبد در پنهانى مساوى با هفتاد دعاى آشكار است .

سرش اين است ، كه دعاى در پنهان به خلوص و اخلاص و پاكى در نيت نزديك تر است ، و عمل هر چه خالص تر باشد قيمت و ارزشش بيشتر است .

اوقاتى كه اميد اجابت دعا در آن هست
قالَ أبُوعَبْدِاللهِ (عليه السلام) : اُطْلِبُوا الدُّعاءَ في أرْبَعِ ساعات : عِنْدَ هُبُوبِ الرِّياحِ وَزَوالِ الاْفْياءِ وَنُزُلِ الْقَطْرِ وَأوَّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِ الْقَتيلِ الْمُوْمِنِ فَإنَّ أبْوابَ السَّماءِ تُفْتَحُ عِنْدَ هذِهِ الاْشْياءِ .
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : در چهار وقت دعا كنيد ، هنگام وزش بادها ، و هنگام ظهر ، و به وقت آمدن باران ، و هنگام ريخته شدن خون مؤمن ، زيرا در اين اوقات درهاى رحمت حق باز مى شود .

و نيز آن حضرت فرمود : در چهار مرحله دعا به اجابت مى رسد : در نماز وتر ، و پس از سپيده دم ، و بعد از ظهر و بعد از مغرب .

حضرت صادق از اميرالمؤمنين نقل مى كند : در چهار مورد دعا را غنيمت بدانيد ، بوقت قرائت قرآن ، و هنگام اذان ، و وقت باران ، و وقت برخورد صف حق عليه كفر در ميدان جهاد .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إذا أحَدُكُمْ فَلْيَدْعُ ، فَإنَّ الْقَلْبَ لا يَرِقُّ حَتّى يَخْلُصَ .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : هرگاه دل يكى از شما نرم شد ، در آن حال دعا كند ، و دل تا پاك نشود رقت نكند .

مجلسى در شرح اين حديث مى فرمايد : رقت ضد قساوت است ، و نشانه و علامت رقت قلب گريه است ، و حاصل اينكه رقت نشانه پاكى دل از دغلى و حسد و افكار باطله و خيالاتى است كه انسان را از توجه به خداى تعالى سرگرم كند ، و خلوص و پاكى دل نشانه و سبب اجابت دعا است .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : هرگاه بدنت لرزيد ، و اشكت ريخت ، پس خود را باش كه به تو توجهى شده .

و در بابى از ابواب دعا آمده است ، در دعا چند برنامه لازم است :

1 ـ رغبت .

2 ـ رهبت .

3 ـ تضرع .

4 ـ تبتل .

5 ـ ابتهال .

6 ـ استعاذه .

7 ـ مسئلت .

رغبت به معناى ميل و شوق و رهبت به معناى ترس و بيم ، و تضرع و به معناى فروتنى ، و تنبل به معناى بريدگى و انقطاع از غير حق ، و ابتهال به معناى زارى كردن و استعاذه به معناى پناه جستن و مسئلت به معناى دعا و درخواست است ، چون اين حالات به وقت دعا در عبد تجلى كرد دعا كند و به دعايش براى رسيدن به اجابت اميد داشته باشد .

اشك ريختن به درگاه حق
گريه براى خدا و در راه خدا و بر مصائبى كه در راه خدا به اولياء خدا رسيده ذاتاً مطلوب است .

قرآن مجيد گريه براى خدا از علائم عاشقان حق دانسته ، و آنكس كه اشك چشم ندارد مريض است .

) وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّbمْعِ مِمَّا عَرَفُوا
مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ((1) .


و چون آياتى را كه به رسول ما فرستاده شد بشنوند اشك از ديده آنها جارى مى شود ، زيرا حقانيت آن را شناخته ، گويند بارالها ما به رسول تو محمد و كتاب آسمانيش ايمان آورديم ، پس ما را در زمره گواهان راستين او ثبت فرما .

گريه به وقت دعا از ارزش خاصى برخوردار است ، و اشك چشم كه نشانى از صفاى باطن است ، آدمى را به رحمت حضرت حق نزديك كرده و از بار گناهان سبك مى كند .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : چيزى نيست مگر اينكه براى آن پيمانه و وزنى است مگر گريه ، كه يك قطره اش درياهائى از آتش را خاموش سازد ، و چون اشك در ديده حلقه بزند ، چهره صاحبش خوارى و ذلت نبيند ، و چون بر رخسار بريزد ، بر آتش دوزخ حرام گردد ، و اگر هر آينه در امتى يك نفر گريان باشد همه آنان مورد ترحم قرار مى گيرند .

عَنْ أبي جَعْفَر قالَ : ما مِنْ قَطْرَة أحَبُّ إلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ قَطْرَةِ دُمُوع في سَوادِ اللَّيْلِ مَخافَةً مِنَ اللهِ لا يُرادُ بِها غَيْرُهُ .
امام باقر (عليه السلام) فرمود : قطره اى نزد خداوند محبوب تر از آن قطره اشكى كه در تاريكى شب از ترس خدا بريزد و جز خدا چيز ديگرى منظور نداشته باشد نيست .

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

خداى عزوجل به موسى (عليه السلام) وحى فرمود : كه همانا بندگان من به چيزى محبوب تر از سه خصلت به من تقرب نجستند عرضه داشت خداوندا كدام است ؟

1 ـ سوره مائده (5) : 83 .

فرمود : زهد در دنيا ، ورع و پارسائى در برابر معاصى ، و گريه از خوف من ، عرضه داشت خداوندا پاداش دارنده اين سه خصلت چيست ؟

خداوند فرمود : اى موسى اما آنان كه در دنيا زهد ورزيدند در بهشت باشند ، و اما آنان كه از ترس من گريه كنند در بلندترين منازلند ، و احدى با آنان در آن منازل شريك نباشد ، و اما آنها كه از نافرمانيهاى من بپرهيزند ، پس من به وقتى كه در قيامت همه مردم را تفتيش و بازرسى كنم ، از آنان بازرسى و تفتيش نكنم .

مجلسى در شرح اين حديث مى فرمايد : رفيع اعلا آن امكان بلندى است كه در بهشت بلندترين منزلهاست ، و آن مسكن انبيا و اولياء است ، و مقصود از عدم بازرسى يعنى بى حساب وارد بهشت شدن .

آنان كه در دعا و غير دعا مثل ذكر مصائب اهل بيت علاقه مند به گريه هستند ، ولى گريه براى آنان دشوار است به راهنمائى زير توجه كنند :

اسحاق بن عمار مى گويد : به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم ، من دعا مى كنم و ميل دارم گريه كنم ، ولى گريه ام نمى آيد ، و چه بسا به ياد برخى از مردگان خانواده ام مى افتم پس رقت مى كنم و اشك مى ريزم ، آيا اين كار درست است ؟ فرمود آرى آنها را به ياد آر و چون رقت كردى گريه كن و پروردگار تبارك و تعالى را بخوان و به درگاه حضرتش دعا كن .

على بن ابى حمزه مى گويد : حضرت صادق (عليه السلام) به ابى بصير فرمود : اگر از وقوع چيزى ترس داشته باشى ، يا حاجتى خواستى ، به نام خدا دعا آغاز كن ، و او را چنانچه شايسته اوست تمجيد و ستايش كن و بر پيامبر صلوات فرست و حاجت خود را بخواه و خود را به گريه وادار كن اگر چه بسا اندازه سر مگسى باشد ، همانا پدرم هميشه مى فرمود : نزديك ترين حالى كه عبد به پروردگار عزوجل دارد آن زمانى است كه در سجده باشد در حالى كه اشك مى ريزد .

قبل از دعا خدا را ستايش و ثنا گوئيد
عَنِ الْحارِثِ بْنِ الْمُغَيْرَةِ قالَ :
سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) يَقُولُ : إيّاكُمْ أنْ يَسْئَلَ مِنْ رَبِّهِ شَيْئاً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ حَتّى يَبْدَءَ بِالثَّناءِ عَلَى اللهِ عزَّوَجَلّ وَالْمَدْحِ لَهُ وَالصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ ثُمَّ يَسْئَلُ اللهَ حَوائِجَهُ .

حارث بن مغيره مى گويد :

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : مبادا چون يكى از شما بخواهد از پروردگار خويش چيزى از حاجات دنيا و آخرت مسئلت كند ، بدان مبادرت ورزد ، تا به ستايش او و صلوات بر پيامبر دعايش را آغاز كند ، سپس حاجات خود را بخواهد .

محمد بن مسلم گويد : حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : همانا در كتاب اميرالمؤمنين (عليه السلام) است ، كه ستايش پيش از درخواست است ، پس هرگاه خداى عزوجل را خواندى و به درگاهش دعا نمودى او را تمجيد كن ، عرض كردم چگونه تمجيدش كنم فرمود : مى گوئى :

يا مَنْ هُوَ أقْرَبُ إلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ ، يا فَعّالاً لِما يُريدُ ، يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ ، يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاْعْلى ، يا مَنْ هُوَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ .
اى كسى كه از رگ گردن به من نزديك ترى ، اى كسى كه هر چه را بخواهى انجام دهى ، اى كسى كه ميان مرد و دلش حائل شوى ، و اى كسى كه در برترين نظر اندازهائى ، و اى آنكه به مانندش چيزى نيست .

مجلسى در شرح :

يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ .
چند وجه فرموده :

اول ـ اينكه كنايه از نزديكى خداوند به بندگانش مى باشد ، زيرا كسى كه حائل بين دو چيز شد ، بدان چيز نزديك تر از ديگر است .

دوم ـ اشاره به اين است كه او بر مكنوناتى از دلها آگاه است كه شايد صاحبان آنها از آن بى خبر باشند ، و در روايتى هست ، كه فرمود : معناى اين جمله اينست كه دلها نتوانند چيزى را از خداوند مخفى و پنهان دارند .

سوم ـ يعنى بوسيله مرگ بين انسان و دلش جدائى اندازند ، و اين جمله دعا براى وادار كردن مردم است به اينكه به پاك كردن دلهاشان مبادرت ورزند ، پيش از آنكه خداوند به سبب مرگ بين آنها و دلهاشان جدائى اندازد .

چهارم ـ كنايه از اين است كه مالك دلها خداست ، هر تصميمى كه بندگان گرفته باشند ، به هم زند و مقاصد آن را تغيير دهد ، و دل را به حالات مختلف بگرداند ، از ذكر به فراموشى ، و از فراموشى به ذكر ، از ترس به آسودگى و از آسودگى به ترس ، و در حديث است كه دل مؤمن ميان دو انگشت اوست ، به هر سو كه بخواهد بگرداند ، و در دعاست :

يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ .
پنجم ـ آنچه از دو حديث از تفسير عياشى آمده ، كه معنايش اين است كه حايل شود ميان انسان و ميان اينكه باطل را از حق تميز دهد .

« البته اين حالت در وقتى است كه گناه و بى حيائى عبد به حد نهائى رسيده و خود باعث محروميت خود از رحمت و عنايت حق شده باشد » .

ششم ـ يعنى او را از آنچه در دلش نهفته است غافل كنى .

و در جمله :

يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاْعْلى .
فرموده : در قاموس گفته « منظر » چيزى است كه بدان نگاه كنى و شايد حضرت (عليه السلام) مكانت و درجه رفيعه معنويه را به مكانهاى بلند ظاهرى تشبيه فرموده ، پس اين يا كنايه از اطلاع او بر تمامى مخلوقات است ، زيرا كسى كه در جاى بلندى بود ، مشرف بر پائين آن است و اطلاع بر جوانب امر دارفد ، و يا كنايه از تسلط و اقتدار او بر ممكنات است ، و يا كنايه از نرسيدن خردها و انديشه ها به ساحت معرفت اوست ، و محتمل است ، « منظر » از نظر به معناى فكر باشد ، يعنى او بالاتر و برتر از اين است كه انديشه و افكار اين مخلوقات بسيار ضعيف به حضرت او برسد .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إنَّما هِيَ الْمِدْحَةُ ، ثُمَّ الثَّناءُ ثُمَّ الاْقْرارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْئَلَةُ إنَّهُ وَاللهُ ما خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْب إلاّ بِالاْقْرارِ .
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : جز اين نيست كه آداب دعا همان مدح و ستايش و اقرار به گناه است ، آنگاه درخواست از خدا ، به خدا قسم هيچ بنده اى از گناه بيرون نشده جز به اقرار به آن .

دسته جمعى دعا كنيد
حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

هيچ چهل نفرى براى دعا نزد هم اجتماع نكنند و خداى عزوجل را در كارى نخوانند جز اينكه خداوند دعاى آنها را مستجاب كند ، پس اگر چهل نفر نبودند ، و چهار نفر بودند نزد هم جمع شوند ، و ده بار خداى عزوجل را بخوانند ، خداوند دعايشان را اجابت كند ، و اگر چهار نفر با هم نباشند و يك نفر باشد كه چهل مرتبه خدا را بخواند ، خداى عزيز جبار دعايش را اجابت كند .

براى همه دعا كنيد
عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : إذا دَعا أحَدَكُمْ فَلْيَعُمَّ فَإنَّةُ أوْجَبُ لِلدُّعاءِ .
امام صادق (عليه السلام) از رسول اكرم نقل مى كند : هرگاه يكى از شما دعا كرد ، همه را دعا كند ، زيرا به اجابت نزديك تر است .

از تأخير در اجابت نهراسيد
احمد بن محمد بن ابى نصر مى گويد : به حضرت رضا (عليه السلام) عرض كردم :

قربانت ، من چند سال است ، از خداوند حاجتى خواسته ام ، از تأخير اجابتش در دلم شبهه و نگرانى آمده ، فرمود : اى احمد مبادا شيطان بر دلت راهى باز كند ، تا تو را به ميدان نااميدى ببرد ، همانا امام باقر (عليه السلام) فرمود :

هر آينه مؤمن از خدا حاجتى بخواهد ، و اجابت آن تأخير افتد ، اين تأخير براى محبوبيت آواز و صداى گريه او در نزد خداست ، سپس فرمود : به خدا سوگند آنچه خداى عزوجل براى مؤمنين از آنچه خواهند پس انداز كند بهتر است براى آنان از آنچه زود عطا شود ، دنيا مگر چه اندازه ارزش دارد ؟ امام باقر (عليه السلام) مى فرمود : سزاوار است دعاى مؤمن در حال آسايش همانند دعاى او در حال سختى باشد ، و آنچه به او داده شد او را از دعا سست نكند ، پس تو از دعا خسته مشو ، زيرا د عا در نزد خدا منزلتى بس بزرگ دارد .

بر تو باد به شكيبائى ، و دنبال روزى حلال رفتن ، ، و صله رحم ، مبادا با مردم اظهار دشمنى كنى ، زيرا ما خاندانى هستيم كه پيوند كنيم با هر كه از ما ببرد و نيكى كنيم هر كه به ما بدى كند ، پس به خدا سوگند در اين كار سرانجام نيكوئى ببينم چه در دنيا چه در آخرت .

همانا كسى كه در اين دنيا داراى نعمت است اگر هرگاه درخواست چيزى از خدا كند و به او داده شود حرصش زياد گردد و جز آن را نيز بخواهد و در نتيجه نعمت خداوند در چشم او كوچك و خوار گردد و از هيچ چيز سير نشود ، و چون نعمت فراوان شود مسلمان از اين راه به خطر افتد ، و اين خطر به خاطر آن حقوقى است كه بر او واجب شود ، و به خاطر آن چيزى است كه بيم رود بواسطه اين حقوق در فتنه و آزمايش افتد و در اداء آنها كوتاهى نمايد .

بگو بدانم اگر من به تو چيزى گفتم به آن اعتماد دارى ؟ عرض كردم فدايت گردم اگر به گفته شما اعتماد نكنم پس به گفتار چه كسى اعتماد كنم ، با اينكه شما حجت خداوند بر خلق او هستى .

فرمود : پس تو به خدا و وعده ها و گفتارهاى او اعتمادت بيشتر باشد ، زيرا خداوند به تو وعده اجابت داده است ، يا اينكه اجابت دعاى تو به موعدى واگذار شده .

آيا خداوند در قرآن مجيد سوره بقره آيه 186 نفرموده :

هرگاه بندگانم مرا از تو بپرسند ، پس همانا من نزديكم و اجابت كنم دعاى آنكه مرا بخواند .

و در سوره زمر آيه 53 فرمود :

از رحمت خدا نوميد مباشيد .

و در سوره بقره آيه 268 فرموده :

خداوند به فضل و آمرزش نويدتان دهد .

پس تو به خداى عزوجل اعتمادت از ديگران بيشتر باشد و در دل خود جز خوبى راه ندهيد كه آمرزيده ايد .

مجلسى آن محدث بزرگ در ضمن شرح قسمت هاى حديث وجوهى براى

تأخير در اجابت دعا از آن استفاده كرده ، كه تا هشت وجه آن را ذكر كرده است .

اول ـ حقارت و پستى دنيا و اينكه تأخير اجابت به عالم آخرت بهتر است .

دوم ـ از شرايط اجابت دعا اين است ، كه در هر حال عبد نبايد دست از دعا بردارد ، چه در آسودگى چه در سختى .

سوم ـ شكيبائى در تأخير كند .

چهارم ـ كسب خود را حلال نمايد ، يا دعائى به اجابت رسد كه حرامى در بر نداشته باشد .

پنجم ـ قطع رحم نكند .

ششم ـ اظهار دشمنى با مردم ننمايد « خوش اخلاق باشد » .

هفتم ـ اگر زود به اجابت رسد موجب حرص بر دنيا گردد ، و نعمت هاى خدا در نظرش كوچك و خوار نمايد .

هشتم ـ بواسطه فراوان شدن مال و ثروت و قدرت در خطر ادا نكردن حقوق آنها افتد ، سپس در آخر شرحش گويد : در اين حديث فوائد بسيار و حقايق فراوانى است ، براى آنكه به چشم يقين و حقيقت در آن بنگرد .

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إنَّ المُؤْمِنَ لَيَدْعُواللهَ عَزَّوَجَلَّ في حاجَتِهِ فَيَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ أخِّرُوا إجابَتَهُ شَوْقاً إلى صَوْتِهِ وَدُعائِهِ فَإذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : عَبْدي دَعَوْتَني فَأَخَّرْتُ إجابَتَكَ وَثَوابُكَ كَذا وَكَذا وَدَعَوْتَني في كَذا وَكَذا فَأَخَّرْتُ إجابَتَكَ وَثَوابُكَ كَذا وكَذا قالَ : فَيَتَمَنَّي الْمُؤْمِنُ أنَّهُ لَمْ يَسْتَجِبْ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا مِمّا يَرى مِنْ حُسْنِ الثَّوابِ .
حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد : همانا مؤمن خداوند را در حاجتش بخواند ، و خداى عزوجل فرمايد اجابت او را به تأخير اندازيد كه به صدا و دعاى او شوق دارم ، چون روز قيامت شود خداى عزوجل فرمايد : اى بنده من مرا خواندى و من اجابت دعايت را به تأخير انداختم ، اكنون به جاى آن تأخير

ثواب تو چنين و چنان است ، و باز در باره فلان چيز و فلان چيز مرا خواندى ولى من اجابت دعايت را عقب انداختم ، اكنون پاداش تو چنين و چنان است ، سپس حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : مؤمن آرزو مى كند اى كاش هيچ دعائى از او در دنيا مستجاب نمى شد ، به خاطر آن ثوابى كه در آخرت مى بيند
دعا را با صلوات بر پيامبر و اهل بيتش شروع كنيد
عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : كُلُّ دُعاء يُدْعَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّماءِ يُصَلّى عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : هر دعائى كه خداوند عزوجل به آن خوانده شود از رفتن به آسمان محجوبست تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

هرگاه كسى به درگاه خداى عزوجل حاجتى دارد ، بايد با صلوات بر محمد و آلش شروع كند ، سپس حاجت خود را بخواهد ، و در آخر هم به صلوات بر محمد و آل محمد پايان دهد ، زيرا خداى عزوجل كريم تر از آن است كه دو طرف دعا را بپذيرد و وسط دعا را واگذارد ، زيرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نيست .

آنانكه دعايشان مستجاب مى شود
عَنْ عيسىَ بْنِ عَبْدِاللهِ الْقُمّي قالَ : سَمِعْتُ أبا عَبْدِالله (عليه السلام) يَقُولُ : ثَلاثَةٌ دَعْوَتُهُمْ مُسْتَجابَةٌ : ألْحاجُّ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ ، وَالْغازي في سَبيلِ اللهِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ ، وَالْمَريضُ فَلا تُغيظُوهُ وَلا تُضْجِرُوهُ .
عيسى بن عبدالله قمى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى كند : سه دسته اند كه دعايشان مستجاب است :

آنكس كه به حج رود ، پس دقت كنيد كه با بازماندگانش چگونه رفتار مى كنيد ، آنكه به جهاد در راه خدا رود ، پس مواظب رفتارتان با بازماندگانش در غياب او باشيد ، سوم بيمار و مريض ، پس او را به خشم نياوريد و دلتنگش نكنيد « مبادا به شما نفرين كند » .

و نيز حضرت مى فرمايد : پدرم فرمود : پنج دعا است كه از پيشگاه حضرت حق برنگردد ; دعاى رهبر و پيشواى عادل ، دعاى ستمديده كه خدا در حقش فرموده ، هر آينه انتقامت را مى گيرم اگر چه پس از زمانى باشد ، دعاى فرزند صالح براى پدر و مادر ، دعاى پدر صالح براى فرزند ، دعاى مؤمن براى برادر مؤمن در پشت سر او كه خدا فرمايد : براى تو باد مانند آن .

آنان كه دعايشان به اجابت نمى رسد
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : چهار كس هستند كه دعايشان به اجابت نرسد .

1 ـ مردى كه در خانه خود نشسته و مى گويد : خدايا به من روزى برسان ، به وى گفته مى شود ، آيا به تو دستور نداده ام كه دنبال روزى بروى ؟

2 ـ مردى كه زنى دارد و براى راحت شدن از آزار غير قابل تحمل زن به زن نفرين كند . كه به او گفته شود اختيار طلاق و رها كردن او به دست توست ، اينجا جاى دعا نيست .

3 ـ مردى كه مالى روزى او شده و او آن را از بين برده و فاسد كرده و اكنون مى گويد : خدايا به من روزى ارزانى ده ، به او گفته مى شود ، آيا به تو دستور ميانه روى ندادم ، آيا به تو دستور اصلاح مالت را ندادم ، سپس حضرت به آيه 67 سوره فرقان استشهاد كرد .

4 ـ مردى كه مالى را بدون شاهد و گواه به ديگرى وام دهد ، سپس به انكار

مديون برخورد كند و براى دريافت طلب از مديون منكر به درگاه خدا رد كند و از او استمداد جويد ، كه به او گفته شود : آيا به تو دستور ندادم به هنگام دادن وام شاهد بگير .

اين بود مسائلى در آداب دعا ، كه بر دعا كنندگان رعايتش لازم است ، و اگر انسانى در رعايت اين مسائل كوتاهى كند ، به راستى نبايد توقع استجابت دعايش را از حضرت حق داشته باشد .

امام صادق (عليه السلام) در جمله اول روايت باب دعا مى فرمايد :

شرايط و آداب دعا را توجه كن و دقت داشته باشد كه از پيشگاه كه مى خواهى ، و چگونه مى خواهى و برايچه مى خواهى ؟

دعا كننده در درجه اول بايد نسبت به حضرت او داراى معرفت باشد ، و ثانياً به كيفيت دعا آگاهى داشته و بداند براى چه دعا مى كند ، آيا براى چيزى كه به مصلحت دنيا و آخرت اوست ، يا چيزى كه خيرى برايش ندارد .

وَحَقِّقْ عَظَمَةِ اللهِ وَكِبْرِيائَهُ وَعايِنْ بِقَلْبِكَ عِلْمَهُ بِما في ضَميرِكَ وَإطِّلاعِهِ عَلى سِرِّكَ وَما تَكُنُّ فيهِ مِنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ .
با توجه عقل و قلب به قرآن ، و آثار با عظمتى كه حضرت او در صفحه پهناور گيتى قرار داده عظمت و كبريائى او را در وجودت محقق كن و با چشم دلت آگاهى او را بر آنچه در ضميرت هست ببين ، و بطور حتم بدان كه وجود مقدس او بر سر باطن تو و آنچه در آن از حق و باطل مى گذرد عالم و دانا است ، چون به اين مقام رسيدى ، برايت حالت انس و معاينه عظمت مى آيد ، و در اينجاست كه با اطمينان مى توانى دعا كنى و به اجابت دعايت اميدوار باشى ، بدون معرفت و تحقق عظمت چگونه دعا خواهى كرد ، آيا عبادت در برابر آنچه براى تو مجهول است ، و از كبريائى و عظمتش خبر ندارى عبادت است ، و دعا در پيشگاه مقدسى كه از او خبر ندارى دعا است ، و انس با وجود مقدسى كه هنوز از او غايبى انس است .

على (عليه السلام) در نهج البلاغه رابطه صحيح اهل معرفت و اهل عشق را با حضرت حق شرح داده كه لازم است به دو قسمت از فرمايش آن عارف بى نظير و عاشق وارسته اشاره رود :

1 ـ در آن زمان كه ذغلب يمانى از حضرت مى پرسد ؟

چنين پاسخ مى دهد :

هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ(1) .
آيا عبادت كنم چيزى را كه نمى بينم ؟

ذغلب پرسيد ، چگونه خدا را مى بينى فرمود : خدا را چشم ها با مشاهده عينى نمى بينند ، ولى دلها با حقايق ايمان او را درمى يابند .

آرى وقتى انسان در وادى معرفت قدم گذاشت ، و آن معرفت را با تمام اعضا و جوارح به عمل كشيد ، و راه تقوا پيشه كرد ، و تمام محرمات الهيه را ترك نمود ، عظمت و كبريائى او در دلش محقق مى شود ، و حضرت او را با تمام اسماء و صفاتش با ديده دل معاينه مى بيند .

غير از جمال شاهد حق در ميانه كيست *** جز شاهباز حسن در اين آشيانه كيست
اين نقش هاى خوش همه نقشى بود بر آب *** نقاش بى زوال در اين كارخانه كيست
با زلف و خال داد كه پيوند جان و دل *** نيرنگ ساز عشوه اين دام و دانه كيست
1 ـ خطبه 179 .

خوبان كه آفت دل و جانند و حاضرند *** آنكس كه ساخت كار جهان غايبانه كيست
بر باد رفت تخت سليمان و تاج جم *** آن را كه ماند سلطنت جاودانه كيست
روزى كه بگسلد زهم اين رشته خيال *** روشن شود كه غير تو اندر ميانه كيست
ذرات جمله حمد تو دارند بر زبان *** آن را كه گوش و هوش نه بر اين ترانه كيست
بر روى من مبند در رحمت اى كريم *** بنگر بر آستان كرم بى بهانه كيست
عاشق زبان مبند برين درگه از سؤال *** شايد كند سؤال كه بر آستانه كيست
2 ـ در خطبه 227 مى فرمايد :

خداوندا توئى مأنوس ترين مأنوس ها با اوليائت ، و توئى حاضرترين حاضران براى كفايت به امور توكل كنندگان بر تو ، توئى كه نهانى درون آنان را مى بينى و به حال آنان در درونشان آگاهى ، اندازه بينائى هاى آنان را مى دانى ، اسرار پوشيده آنان براى تو آشكار ، و دلهاشان شيفته و بى قرار توست ، اگر تنهائى در اين دنيا به وحشتشان اندازد ، بياد تو انس مى گيرند ، و اگر مصائب روزگار بر سر آنان فرو ريزد پناه به سوى تو مى برند ، زيرا آنان مى دانند كه زمام همه امور به دست توست و مبانى آنها مستند به قضاى توست .

شارح بزرگوار « نهج البلاغه » ، فيلسوف شهير آقاى جعفرى در توضيح اين كلمات مسائلى دارند ، كه از كل آن مسائل به نقل توضيح جمله اول كه شاهد بحث است اكتفا مى شود :

هر اندازه كه بر رشد شخصيت آدمى بيفزايد ، انس وى با خدا بيشتر و سازنده تر ، مى گردد ، زيرا اين يك قاعده كلى است كه :

عقل باشى عقل را دانى كمال *** عشق گردى عشق را يابى جمال
انس با عقل و عظمت و شكونه آن ، بدون به فعليت درآوردن تعقل امكان پذير نيست ، درك زيبائى و لذت عشق ، بدون ورود به جاذبه معشوق محال است .

هيچ رابطه اى براى انس با خداوند متعال جز برخوردارى از اوصاف عاليه انسانى كه نمونه هائى از اوصاف خداوندى مى باشد ، وجود ندارد ، در حقيقت وقتى مى گوئيم :

انسان بايد با خدا انس بگيرد
يعنى انسان بايد عادل باشد ، صادق و راستگو و راستكار باشد ، بردبار و حق بين و ناظر بر اعمال خويشتن و ايفاكننده به تعهدها باشد ، علم و جهان بينى را جزء حيات معقول براى تلاش تا آخرين لحظات زندگى بداند .

با توجه كافى به اين مبناى رابطه انس است ، كه پوچ بودن پندار بعضى از متفكران مغرب زمينى كه مى گويد : تكيه بر خدا دليل ناتوانى است ، به خوبى آشكار مى گردد ، اينان نه خدا را بطور صحيح دريافته اند ، و نه عظمت انسانى را مى شناسند ، اينان نمى فهمند يا نمى خواهند بفهمند كه خدا مانند آن كانون نور و جاذبه است كه اشعه هاى آن ، نيروها و ابعاد والاى انسانى را روشن مى سازد و با به فعليت رسيدن آنها در منطقه جاذبيت الهى پيش مى رود و با او انس و الفت مى گيرد .

پس انس با خدا يعنى به فعليت رسيدن امتيازات عالى انسانى مانند ، علم و قدرت و عدل و صدق و احساس تعهد كه همه آنها عامل جذب شدن به كمال مى باشند .

آنان كه در اين دنيا در جستجوى انس و الفت با خدا نيستند ، همان كسانى هستند كه اگر از آنان بپرسيد آيا شما به حيات معقول كه زندگى شما و هدف بن را از روى منطق واقعى مى تواند تفسير كند ، انس و الفت داريد ؟

پاسخى براى شما جز اين نخواهند داد ، كه كجاست آن تيمارستانى كه بدون معالجه كامل تو را رها كرده است كه امروز بيائى و سؤالى از ما بكنى كه زندگى انتخاب شده ما را مشكوك جلوه بدهى !

اينان هرگز نمى توانند به فكر امكان انس با موجود برتر از جماد و نبات و حيوان و انسانهائى مانند خودشان بيفتند ، زيرا هرگز درباره خودشان نينديشيده اند تا بفهمند كه آشناى قابل انس و الفت آن خود كيست و بيگانه از آن خود كدام است ؟

اين يك قاعده كلى است كه هر اندازه شخصيت « خود » رشد پيدا مى كند ، قوه دافعه پستى ها و رذالت ها و مردم پست و رذل او را از خود دفع نموده ، و بيگانگى خود را براى شخصيت رشد يافته بيشتر اثبات مى كنند ، چنانكه جاذبه عظمت ها و كمالات و انسانهاى با عظمت و كمال ، او را بيشتر به خود جذب مى نمايند .

يك قاعده كلى ديگر اين است كه انسان موجودى است كه نمى تواند ، از پستى ها و رذالت ها بريده و عمرى را از عظمت ها و كمالات انسانى مهجور و دور زندگى كند ، زيرا اگر اين بريدن از پستى ها روى آگاهى و نفرت از آنها بوده باشد ، خود كاشف از آن است كه جاذبيت عظمت ها و كمالات او را به سوى خود تحريك مى كند و مى كشاند .

حافظ كه مى گويد :

سينه مالا مال درد است اى دريغا مرهمى *** جان زتنهائى به لب آمد خدايا همدمى
بريدگى او را از پستى ها و رذالت ها و مردم پست و رذل به خوبى نشان مى دهد ، لذا در صدد قرار گرفتن در جاذبه عظمت ها و كمالات و انسانهاى رشد يافته برآمده و مى گويد :

آدمى در عالم خاكى نمى آيد به دست *** عالمى ديگر ببايد ساخت و زنو آدمى
انسان چون با طى مراحل معرفت و عبوديت به مقام انس برسد ، عظمت و كبريائى در سراسر وجودش محقق مى گردد و اوصاف و صفات و اسماء حضرت او را در خود و همه عالم به معاينه مى نگرد ، آن وقت است كه دعا مى كند اما دعاى همراه با آداب و شرايط و دعاى بر وفق مصلحت دنيا و آخرت و دعاى بر اساس آگاهى و معرفت ، كه اينگونه دعا دستور داده شده به قول حضرت صادق (عليه السلام) :

وَاعْرِفْ طُرُقَ نَجاتِكَ وَهَلاكِكَ كَيْلاً تَدْعُواللهَ بِشَىْء عَسى فيهِ هَلاكُكَ وَأنْتَ تَظُنَّ أنَّ فيهِ نَجاتَكَ قالَ اللهُ عَزّوَجَلَّ . وَيَدْعُو الاْنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكانَ الاْنْسانُ عَجُولاً وَتَفَكَّرْ ماذا تَسْئَلُ وَلِماذا تَسْئَلُ .
و راه هاى نجات و هلاك خود را قبل از دعا ، با سير در وادى معرفت بشناس تا خدا را به چيزى كه هلاك تو در آن است و تو گمان مى كنى راه نجات توست نخوانى و به دعائى بر عليه خودت برنخيزى .

خداوند مى فرمايد :

انسان با شوق و رغبتى كه خير خود را مى جويد ، چه بسا به نادانى با همان شوق و رغبت شر و زيان خود را دعا كند ، و انسان بسيار بى طاقت و شتابكار است .

بنابراين در آنچه از حضرت او مى خواهى فكر كن ، كه مشروع است و فكر كن از جهت مشروع طلب مى كنى ، مثلاً اگر مال يا قدرت يا علم خواستى ، تأمل كن كه اينها را از جهت توسعه زندگى و اداى حق مى خواهى يا از براى شهوت و شهرت و زورگوئى و دنياطلبى ؟

وَالدُّعاءُ إسْتِجابَةٌ لِلْكُلِّ مِنْكَ لِلْحَقِّ وَتَذْويبُ الْمُهْجَةِ في مُشاهَدَةِ الرَّبِّ وَتَرْكُ الاْخْتِيارِ جَميعاً وَتَسْليمُ الاْمُورِ كُلِّها ظاهِرِها وَباطِنِها إلىَ اللهِ .
حقيقت و واقعيت دعا ، پاسخ گفتن به تمام نداهاى حضرت الهى است ، كه در قرآن مجيد و فرمايشات پيامبر و امامان منعكس مى باشد .

حقيقت دعا گداختن دل در آتش محبت او براى مشاهده اوست ، واقعيت دعا ترك هوا ، اراده ، اختيار ، شهوات در راه او و تسليم تمام امور ظاهر و باطن به حضرت حق است .

آرى اين است دعا و آن عبادتى كه قرآن بر آن دستور دارد ، دعا و عبادت عبارت از اجراى مشتى الفاظ بى جان و خشك نيست .

عده اى گمان مى برند عبادت عبارت است از مقدارى الفاظ و حركاتى معين كه با شرايطى خاص و در اوقات مشخصى بايد انجام بگيرند .

اينان فكر نمى كنند كه آيا اين كارهاى ناچيز مخصوصاً در آن مواقع كه جنبه حرفه اى يا اعتيادى يا ريائى به خود مى گيرند ، مى توانند هدف خلقت جهان هستى و انسان با آن همه اسرار و عظمت بوده باشند ؟

چگونه مى توان تصور كرد كه به كار افتادن گردونه هستى و ميليونها كهكشانها و به وجود آمدن ميلياردها ميليارد حقايق و واقعيات با يك نظم بهت انگيز و ظهور انسان در روى زمين با آن همه ابعاد و استعدادها و تكاپوها و جريان لذايذ و آلام و ستم و جورهاى رقت انگيز و دانش و بينش و خوشى ها و عدالت ها

و آرمانها و هدف گيريهاى والا فقط و فقط براى اين بوده است كه عده اى معدود الفاظ و حركات و سكنات ناچيزى را انجام بدهند كه يك صدم انگيزه هاى آنان الهى و واقعى نمى باشد .

عبادت كه در آيه :

) وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ((1) .
بطور صريح هدف آفرينش جن و انس معرفى شده است ، آگاهى و گرايش به كمال مطلق است كه صفت خداوندى است ، اين آگاهى و گرايش مى تواند همه روابط انسان را با هم نوعان خود و با جهان و همه گفتار و كردار و فعاليت هاى مغزى و روانى آدمى را معناى عبادت ببخشد ، اين بيت زير را دقت فرمائيد :

چيست دين برخاستن از روى خاك *** تا كه آگه گردد از خود جان پاك
آغاز عبادت آگاهى از جان پاك است كه شعاعى از اشعه خداوندى است ، و پايان آن رسانيدن اين جان به جاذبه ربوبى .

دوام اين آگاهى اساسى ترين عامل كمال آدمى است ، خواه در محراب عبادت باشد ، خواه در ميدان جنگ با تهبكاران ضد انسان ، چه در تفريح و خوشيهاى معقول باشد و چه در ناگواريها و تلاش براى نجات زندگى ، خواه در خنده ها ، خواه در گريه ها .

آگاهى از جان پاك ، مغز عبادت است ، اين آگاهى چه بطور آگاهانه و چه بطور ناآگاه و ارتكازى در روان ، همه لحظات عمر آدمى را كه در جريان قانون معقول حيات سپرى مى شود عبادت مى نمايد .

بنابراين از ناچيزترين حركت علمى تا فوق دانشگاهها عبادت و جاهائى كه

1 ـ سوره زاريات (51) : 56 .

تكاپوى علمى در آنها صورت مى گيرد خود معبدى است .

از ناچيزترين كارى كه براى آسايش مادى و معنوى انسانى صورت مى گيرد ، تا منظم ترين كارهاى عضلانى و فكرى عبادت ، و كارگاهى كه كار در آن بوجود مى آيد خود معبدى است .

همچنين جايگاههائى كه براى رابطه مستقيم با خدا ساخته شده است و مساجد ناميده مى شوند ، همه اينها معابدى هستند كه كره خاكى ما را به صورت معبد كل يعنى رصدگاهى كه براى نظارت و انجذاب به بى نهايت نصب شده اند درآورده اند .

يك دانش آموز ابتدائى همان مقدار كه بفهمد براى آگاهى از واقعيت در كلاس درس حاضر شده ، مانند آن محقق بزرگ است كه مشغول خواندن كتاب هستى براى شناخت راه حيات معقول است دو ركوع انجام مى دهد .

ركوع يكم ـ خم شدن در حال نماز است ، ركوع دوم ـ خم شدن به روى كتاب است . چه شبيه است خيره شدن يك دانش پژوه به دهان استاد كه چه خبرى از واقعيت براى او مى دهد ، با خيره شدن يك نمازگزار راستين در نمازگاهش به عالم ملكوت .

بنابراين معناى عبادت خيلى والاتر از آن است كه عاميان گمان مى برند و خيلى با معناتر از آن است كه متفكران سطح نگر و بى خبر از آب حيات جان آدمى مى پندارند(1) .

هر كه در راه حقيقت از حقيقت بى نشان شد *** مقتداى عالم آمد پيشواى انس و جان شد
هر كه موئى آگه است از خويشتن يا از حقيقت *** او زخود بر سر نيامد در پى او كى توان شد
1 ـ يادنامه هزاره نهج البلاغه 44 .

او خبر دارد از او كو در حقيقت بى خبر گشت *** وان اثر دارد كه او در بى نشانى بى نشان شد
تا تو در اثبات و محوى مبتلائى فرخ آن كس *** كو از اين هر دو كنارى جست و ناگه از ميان شد
گم شدن از محو پيدا گشتن از اثبات تا كى *** مرد آن را دان كه چون مردان وراى اين و آن شد
هر كه از اثبات آزاد آمد و از محو فارغ *** هر چه بودش آرزو تا چشم برهم زد عيان شد
هست بال مرغ جان اثبات و پرش محو مطلق *** بال پر فرعى است بفكن تا توانى اصل جان شد
تن در اثبات است جان در محو ازاين هر دو برون شو *** كانك از هر دو برون شد او عزيز جاودان شد
آنك بيرون شد از اين هر دو نهان و آشكارا *** كى توان گفتن كه اين كس آشكارا يا نهان شد
تا خلاصى يافت عطار از ميان اين دو دريا *** غرقه درياى ديگر گشت دايم كامران شد
فَإنْ لَمْ تَاْتِ بِشَرائِطِ الدُّعاءِ فَلا تَنْتَظِرِ الاْجابَةُ فَإنَّهُ يَعْلَمُ لسِّرَّ وَأخْفى فَلَعَلَّكَ تَدْعُوهْ بِشَىْء قَدْ عَلِمَ مِنْ نَيَّتِكَ خِلافَ ذلِكَ .
اگر شرايط دعا را به جاى نياورى ، توقع اجابت مكن و به انتظار جواب منشين ، چرا كه جناب عزت عز شانه عالم سر و خفيات است و مى داند كه تو شرايط دعا را به جا نياورده اى ، و استعداد و قابليت از براى افاضه آنچه طلبيده اى به هم نرسانده اى ، و با فقد شرط و عدم استعداد ، وجود مشروط معقول نيست .

پس سبب عدم اجابت تقصير خودست كه قابل باشد ، نه نقصان فاعل كه جواد مطلق است .

مترجم مصباح مرحوم ملا عبدالرزاق گيلانى در ذيل اين جمله مى فرمايد :

از جمله اسباب اجابت دعا ، زمان دعا است « غير از شرايط مهمى كه بايد در دعاگو باشد » مثل شب جمعه يا روز جمعه ، حديث است كه پروردگار عالم در هر شب جمعه از اول شب تا طلوع فجر ندا مى كند به بندگان خود از فوق عرش كه : آيا نيست بنده مؤمنى كه بخواند مرا در اين وقت و حاجتى از من خواهد ، خواه حاجت دنيا و خواه حاجت آخرت كه تا من حاجت او را برآرم و مطلب او را روا كنم ، و آيا نيست بنده مؤمنى كه در اين وقت از گناهان خود توبه كند و به من بازگشت نمايد ، تا من بيامرزم او را و توبه او را قبول كنم ، آيا نيست بنده مؤمنى كه معاش او تنگ باشد و از من بخواهد وسعت معاش را ، تا من اجابت كنم او را ، و آيا نيست صاحب دردى كه از من سؤال كند صحت خود را ، تا من او را صحت بخشم و عافيت كرامت فرمايم . و يا محبوس باشد تا او را خلاصى دهم ، يا ظلم كسى به او رسيده باشد ، تا او را از ظلم ظالم نجات دهم .

و از جمله اوقات دعا اول وقت زوال جمعه است و آخر روز جمعه در هنگام غروب كه نصف قرص غايب و نصف ظاهر باشد .

و نيز از جمله اسباب اجابت دعا خصوصيت مكان است مثل عرفه ، چنانكه حديث است كه حضرت بارى تعالى در آن روز ندا مى كند به ملائكه آسمان كه ببينيد بندگان مرا كه از اطراف عالم سر برهنه و خاك آلود از براى محض بندگى و اطاعت فرمان من به اين مكان آمده اند ، آيا مى دانيد كه مطلب ايشان چيست و چه مى خواهند ؟ ملائكه مى گويند : مطلب ايشان نيست مگر مغفرت و آمرزش تو ، حق عز اسمه گويد كه : شما شاهد باشيد كه من آمرزيدم ايشان را و از تقصير ايشان گذشتم .

و از جمله امكان اجابت دعا مرقد شريف حضرت امام حسين (عليه السلام) است . حديث است كه جناب عزت به عوض شهادت آن حضرت چهار خصلت به او كرامت فرمود :

1 ـ استشفا از آن تربت مباركه .

2 ـ اجابت دعا در زير قبه او .

3 ـ بودن ائمه از ذريه او .

4 ـ حساب نشدن مدت زيارت از عمر زوار .

وقتى شرايط انسانى و زمانى و مكانى در دعا جمع باشد ، اجابت دعا حتمى است ، و دعاگو مى تواند همراه با شرايط لازم ، خود را به ميدان اجابت برساند .

مردم در زمان كم آبى و قلت باران به شيخ عارفى تكليف نماز استسقا كردند ، شيخ فرمود : كه شما منتظر بارانيد و متوقع رحمتيد ، و من نظر به افعال و اعمال خود مستحق سنگ بارانم ، مقارن اين حال ابر پيدا شد و باريدن گرفت !

وَاعْلَمْ أنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ أمَرَنَا اللهُ بِالدُّعاءِ لَكُنّا إذا أخْلَصْنَا الدُّعاءَ تَفَضَّلَ عَلَيْنا بِالاْجابَةِ فَكَيْف*َ وَقَدْ ضَمِنٌ ذلِكَ لِمَنْ أتى بِشَرايِطِ الدُّعاءِ .
اگر حضرت او امر نفرموده بود ، و ما را تشويق و ترغيب به دعا ننموده بود ، و ما از روى خلوص نيت دعا مى كرديم ، به مقتضاى كرم و لطف اجابت مى شد ، چه رسد به اينكه دستورش را به دعا عمل كنيم و تمام شرايط دعا را در دعا جمع كنيم ، كه اينگونه دعا بدون شك و ترديد ضمانت اجابت در ذاتش متجلى است .

سُئِلَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عَنْ إسْمِ اللهِ الاْعْظَمِ قالَ : كُلُّ اسْم مِنْ أسْمأءِ اللهِ ، فَفَرِّغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ ما سِواهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْم شِئْتَ فَلَيْسَ في الْحَقيقَةِ للهِِ اسْمٌ دُونَ اسْم بَلْ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ .
از رسول اكرم پرسيدند اسم اعظم كدام است ؟ فرمود نامهاى حضرت او همه عظيم و بزرگ است ، تو خاطرت را از ما سوى الله خالى كن ، سپس به هر اسمى كه خواستى او را بخواند ، كه براى او نامى عظيم تر از نام ديگر نيست ، تفاوت در نامها به اعتبار زيادتى و كمى توجه توست ، و تأثير و عدم تأثير دعا بستگى به توجه و عدم توجه تو دارد ، او واحد قهار است .

وَقالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه وآله) : إنَّ اللهَ لا يَسْتَجيبُ الدُّعاءَ عَنْ قَلْب لاه قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : إذا أرادَ أحَدَكُمْ أنْ لا يَسْئَلَ رَبَّهُ إلاّ أعْطاهُ فَلْيَيْأسْ مِنَ النّاسِ كُلِّهِمْ وَلا يَكُنْ رَجاؤُهُ إلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ عَزَّوَجَلَّ فَإذا عَلِمَ اللهُ تَعالى ذلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْئَلْهُ شَيْئاً إلاّ أعْطاهُ .
و از حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) آمده ، خداوند دعائى را كه از دل غافل نشأت گرفته مستجاب نمى كند .

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : هرگاه يكى از شما بخواهد كه از پروردگار خود چيزى نخواهد مگر آنكه پروردگارش به او مرحمت كند ، پس بايد از همه مردم قطع اميد كند ، و تنها اميدش به خدا باشد و بس .

پس هنگامى كه خداى تعالى اين حال دل كندن از خلق و دل بستن عبد را به خود ديد تمام دعا و مسئلتش را اجابت مى نمايد .

فَإذا أتَيْتَ بِما ذَكَرْتَ لَكَ مِنْ شَرايِطِ الدُّعاءِ أخْلَصْتَ سِرُّكَ لِوَجْهِهِ فَأبْشِرْ بِإحْدى ثَلاث .
إمّا أنْ يُعَجِّلَ لَكَ ما سَئَلْتَ وَإمّا أنْ يُدَّخِرَ لَكَ ما هُوَ أعْظَمُ مِنْهُ وَإمّا أنْ يَصْرِفَ عَنْكَ مِنَ الْبَلاءِ مالَوْ أرْسَلَهُ عَلَيْكَ لَهَلَكْتَ .

هرگاه شرايط دعا را آوردى ، و دل از رنگ كدورت و خطا پاك كردى و از غير قطع اميد نمودى و به جانب حضرت جانان متوجه شدى ، يكى از سه برنامه نصيب تو خواهد شد :

يا بدو تأخير به مطلوب مى رسى ، يا به جاى مطلوبت ، ثواب عظيم براى قيامتت ذخيره مى گردد ، يا به سبب دعايت ، بلائى كه سبب هلاكتت بود از تو دفع مى شود .

قالَ النَّبيُّ (صلى الله عليه وآله) : قالَ اللهُ تَعالى مَنْ شَغَلَهُ ذِكْري عَنْ مَسْئَلَتي أعْطَيْتُهُ أفْضَلَ ما اُعْطِىَ لِلسّائِلينَ .
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) از جناب احديت نقل مى كند كه فرموده : هر كه به خاطر استغراق در ذكر من و ياد من به وقت دعا ، از طلب خواسته اش باز بماند ، من به فضل و كرم خود مايحتاجش را بهتر و برتر از آنچه به درخواست كنندگان مى دهم عنايت مى كنم .

وَقالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : لَقَدْ دَعَوْتُ اللهَ مَرَّةً فَاسْتَجابَ لي وَنَسيتُ الْحاجَةَ لإنَّ إسْتِجابَتَهُ بِإقْبالِهِ عَلى عَبْدِهِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ أعْظَمُ وَأجَلُّ مِمّا يُريدَ مِنْهُ الْعَبْدُ وَلَوْ كانَتِ الْجَنَّةُ وَنَعيمُهَا الاْبَد .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : يك بار مولايم را براى مطالبى خواند ، پيش از آنكه در دعايم عرض حاجت كنم از وجود مقدس او جواب شنيدم ، از لذت اين جواب ، به حاجتم به اتمام وجودم بى توجه گرديدم ، چرا كه اقبال مولا به عبد ، به وقت دعاى عبد بزرگتر و برتر از آن چيزى است كه عبد مى خواهد ، گر چه بهشت و نعيم ابد آن باشد .

كلمه ( نسيت ) در روايت به معناى بى توجهى و خالى كردن ذهن از مطلوب است نه به معناى فراموشى !

وَلكِنْ لا يَعْقِلُ ذلِكَ إلاّ الْعالِمُونَ الْمُحِبُّونَ الْعارِفُونَ الْعابِدُونَ بَعْدَ صِفْوَةِ اللهِ وَخَواصِّهِ .
حضرت مى فرمايد اين مرتبه هر چند در نهايت علو شأن و رفعت مكان است ، يعنى لذت جواب شنيدن ، ولى دركش براى همه كسى ميسر نيست ، درك اين حقيقت براى روحى است كه تمام صفات رذيله آزاد و به تمام محسنات آراسته باشد ، مانند نفوس انبيا و ائمه و نفوس عالمان عارف و عاشقان عابد ، كه غرض ايشان از عبادت تقرب به جناب اوست ، و اينان بندگان برگزيده و خواص حقند